باده ده

معنی کلمه باده ده در لغت نامه دهخدا

باده ده. [ دَ / دِ دِه ْ ] ( نف مرکب ) می دهنده. شراب دهنده. می گسار. ساقی :
پرستنده باده راپیش خواند
بچربی فراوان سخنها براند
بدو گفت کامشب توئی باده ده
بطائر همه باده ساده ده.فردوسی.

معنی کلمه باده ده در فرهنگ فارسی

ساقی

جملاتی از کاربرد کلمه باده ده

بر زبان حیرت حسرت نصیبان وصال خان و مال بر باده ده از نامهای دل بود
ساقیا باده ده که در غفلت عمر بر باد می رود بفسوس
ساقیا تو جمله را یک رنگ کن باده ده گر یار و اغیار آمدند
ساقیا بر سر جان بار گران است تنم باده ده باز رهان یک نفس از خویشتنم
باده خور و نیز مرا باده ده خوبی احوال زمانه نگر
پرده مستان نواخت زخمه باد سحر باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در
ساقیا باده ده بهار گذشت رونق عیش روزگار گذشت!
غبار معبد تقوا به باده ده‌ کانجا کمال صدق و صفا تا وضوست می‌باشد
ملالت دل من بین و باده ده که جز این نبوده واقع رنج و ملال او هرگز
ساقیا باده ده حریفان را گرم کن مجلس ظریفان را