بادرد

معنی کلمه بادرد در لغت نامه دهخدا

بادرد. [ دَ ] ( ص مرکب ) موجع. وَجِع. دارای درد. || مردم با رحم و مروت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به با شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بادرد

راهنمای کامل خودکشی کتابی ژاپنی، اثر واتارو تسورومی است که اولین بار در ۱۹۹۳ چاپ شد و بیش از ۱ میلیون جلد فروش رفت؛ ۱۹۸ صفحه دارد و توصیف کاملی از انواع مختلف خودکشی چون بیش‌مصرفی، حلق‌آویز‌ کردن، پرش و مسموم کردن دارد که البته در آن، ترجیحی برای بی‌درد یا بادرد بودن روش‌های پایان‌بخش زندگی ارائه نشده‌است؛ هر چند ارزیابی‌ای از میزان درد هر روش را ارائه کرده‌است و از آنجا که قصد بر راهنما بودن کتاب بوده، نویسنده چندان به دلایل خودکشی نپرداخته‌است.
شدن جانا اگر بادرد کاری نمیبینم به از این یادگاری
همه کار جهان بادرد و سوزاست غم و اندوه نه یک دم نه دو روز است
برافروخروخت از خشم و آنگاه گفت که جانم دگر گشت بادرد جفت
سخن بادرد خوان و آشنا شو چه خواندی این کتب کلی فدا شو
دل و جانم زتو بی مونس و بادرد بماند که تو هم محرم جان بودی و هم مرهم دل