بادخوره

معنی کلمه بادخوره در لغت نامه دهخدا

بادخوره. [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) بادخور. مرضی است که از آن موی اسب بریزد. رجوع به بادخور شود.
بادخوره. [ خ ُ رَ / رِ ]( اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. در 6هزارگزی جنوب باختر قصبه اسدآبادو 3هزارگزی جنوب شوسه اسدآباد بکنگاور، در جلگه واقعست. هوایش سردسیر و دارای 837 تن سکنه میباشد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، لبنیات ، انگور، صیفی ، توتون وشغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی است. راهش مالرو است که در تابستان میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

جملاتی از کاربرد کلمه بادخوره

تپه بادخوره ۱ مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان - است و در شهرستان اسدآباد، بخش مرکزی، روستای باد خوره واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۸۳ با شمارهٔ ثبت ۱۱۳۵۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
تپه بادخوره ۲ مربوط به دوره اشکانیان - سده‌های میانه دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان اسدآباد، بخش مرکزی، روستای باد خوره واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۸۳ با شمارهٔ ثبت ۱۱۳۶۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.