بادبندی

معنی کلمه بادبندی در لغت نامه دهخدا

بادبندی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل بادبند. عملی که معزمان کنند برای رفع و معالجه پاره ای بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن.

معنی کلمه بادبندی در فرهنگ فارسی

عمل بادبند عملی که معزمان کنند برای رفع معالج. پاره ای از بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود . عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن .

جملاتی از کاربرد کلمه بادبندی

اگر تعدادی از طبقات یک ساختمان به وسیلهٔ یک کمربند در پیرامون سازه که از اعضای بادبندی تشکیل شده‌اند و در نمای ساختمان به شکل خرپا دیده می‌شوند، محصور گردد، مراکز تغییر شکل جانبی ساختمان به شدت کم می‌شود. به این سامانه، سامانه کمربند خرپایی گفته می‌شود.
بنابراین برای جبران ضعف در صلبیت وعملکرد مناسب در زلزله از میلگرد‌هایی که به صورت بادبندی به تیرها جوش می‌شوند باید استفاده کرد.