باد گر

معنی کلمه باد گر در لغت نامه دهخدا

بادگر. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) بادگرد. گردباد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بادگرد، و شعوری ج 1 ورق 160 شود.

معنی کلمه باد گر در فرهنگ فارسی

گرد باد

جملاتی از کاربرد کلمه باد گر

این گل بجای باد، گر آن یاسمین برفت وین سرو، سبز باد گر آن عبهر اوفتاد
ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم بر باد گر رود سرِ ما بر هوا رود
ناموس حسن می‌رود از یک نگه به باد گر نشنوی ز من ز حیا می‌توان شنید
چون موی توام در دو جهان روی سیه باد گر یک سر موی تو فروشم به دو عالم
ما چراغِ تو و تو آتش و باد گر یکی برکنی هزار کشی
با صد دریغ جان به جوانی دهم به باد گر زآنکه رحمتی نکنی بر جوانیم
در روز ابر و باد گر آیی برون ز فیض از ابر، ماه بارَد و از مرمر آفتاب
بر ما صفای خاک نشینی حرام باد گر نسبتش به مسند شاهنشهی کنیم
ای باد که جان فدای پیغام تو باد گر بر گذری بکوی آن حور نژاد
صوفی به دور لعل لبت سنگسار باد گر سر فدای خشت سر خُم نمی‌کند