باد پیش
معنی کلمه باد پیش در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه باد پیش
سبکروحان شوق او گرانجانی نمی دانند رود بر باد پیش از شعله خاکستر چو دود اینجا
زان پریشان میشود از باد زلف او که باد پیش زلفش قصه جمعی پریشان میبرد
تو خواهی بد از خلق پیوند من فدی باد پیش تو فرزند من
در ستایش باد پیش تو همه ساله خرد در پرستش باد پیش تو همه ساله روان
مهر رخشان باد پیش رای تو همچون سها بحر جوشان باد پیش دست تو همچون سراب
هر چراغی را که باشد باد پیش چون تواند برد راه آزاد پیش
باد را بشکن که بس فتنهست باد پیش از آن کت بشکند او همچو عاد
چرا کند بسر زلفک تو گل سپری چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری
چو باب علم گشودی تو، بسته شد در جهل چو باد پیش سلیمان وزید پشه بجست
اسب او کوهی است از پیکر که چون جنبان شود باد پیش جنبش او کرد نتواند گذر