باد مهرگان

معنی کلمه باد مهرگان در لغت نامه دهخدا

باد مهرگان. [ دِ م ِ رَ / رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد خزان. باد خزانی. رجوع به باد، باد خزان و باد خزانی شود.

معنی کلمه باد مهرگان در فرهنگ فارسی

باد خزان

جملاتی از کاربرد کلمه باد مهرگان

اینک آمد باز باد مهرگان غنچه ها را برد باد از گلستان
ای بسا کز هجرت آب چشم من همچو باد مهرگان بر زر گذشت
بوستان شد زرد روی از وصل باد مهرگان چون دم دلدادگان از هجر یار مهربان
تا درست مغربی مهر در میزان شده هست باد مهرگان زر گر بستان شده
حکمتش آرد ز باد مهرگان زر درست قدرتش بارد ز ابر ماه دی سیم حلال
بهار عمر جوانی و بی غمی افسوس که هم چو قافله ی باد مهرگان بگذشت
همچو گلی شکفته رخ در چمن نکوئیم کامده باد مهرگان در چمنم‌، دریغ من
گفت می شاید که باد مهرگان کرده باشد محو آثار و نشان
گر کفت پاشد برو زر همچو باد مهرگان در فشانی بر مثال ابر در نیسان کند
گل ها که بر نسیم بهار است نازشان از باد مهرگان دم سردش ندیده‌اند