جملاتی از کاربرد کلمه باد شبگیری
سحرگه باد شبگیری بگل بر، ساحری سازد چنان گویی کلید سحر در دست سحر دارد
بیشما هیچ بر گل دل او باد شبگیری صبا نوزید
آبگیر از باد شبگیری کند سیمین زره لاله از گلبرگ تر آراست یاقوتین حصار
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
از مسیحا مردگان را مژده جان، باد شبگیری که می آرد پیامت
مشعل خورشید فروزان شمع بر گیر ای ندیم باد شبگیری برآمد باده در ده ای غلام
الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران
الا ای باد شبگیری گذر کن ز من آن ترک یغما را خبر کن