معنی کلمه باد خوردن در لغت نامه دهخدا
سحرگه غنچه بنگر بادها خورده ست در پرده
بر آن سرخی رو بدْهد گواهی گر نهان دارد.( از آنندراج ).خنک شدن در مجاورت هوا. از هوا متأثر شدن. || بمعرض هوا درآوردن ، چنانکه غله رطوبت یافته یا جامه پشمین و موئینه : پس از آنکه پارچه ها خوب باد خوردند تا کن و به بقچه به پیچ. رجوع به باد و باد دادن شود. || در تداول گناباد خراسان ،از ریسمانی مخصوص در هوا رفتن و آمدن و آن نوعی بازیست که در ماه نوروز و مخصوصاً سیزده عید اغلب دختران و زنان بدان علاقه دارند.
- پشت کسی باد خوردن ؛ کنایه از پس از استراحتی تن بکار ندادن : پشتش باد خورده است.