باد خزان

معنی کلمه باد خزان در لغت نامه دهخدا

باد خزان. [ دِ خ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد خریف. باد پائیز. باد برگ ریزان :
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست ؟حافظ.رجوع به باد، باد پائیز وباد برگ ریزان شود.

جملاتی از کاربرد کلمه باد خزان

سرو از کشمکش باد خزان آزادست با دل ما غم دنیا چه تواند کردن؟
با وجود اینکه درویش به کارهای سیاسی، اجتماعی گرایش نداشت اما تصنیف ز من نگارم، سروده ملک الشعرا و تصنیف باد خزان وزان شد حال و هوای اعتراضی دارند.
نارسته زرد بود مرا سبزه امید رنگی نبرده باد خزان از گیاه من
برگ گل در باغ از باد خزان تاراج شد در بر بلبل نگر اکنون لباس ماتم است!
بهار از تو باد خزان دور باد دو چشمم ز راه تو پر نور باد
باغ‌ را هرگز نبودی آفت از باد خزان گر ز ابر جود او بر باغ باریدی مطر
صائب دم گرمی که برآرد ز جهان دود در حلقه ما سوختگان باد خزان است
فتد ز سیلی باد خزان به خاک چو برگ ز خاک هرچه به فصل بهار برخیزد
آزاده برآمد ز غم باد خزان سرو زان سایه که او بر سر سرو چمن انداخت
آستین بی‌نیازی بر ثمر افشانده‌ایم همچو سرو از سیلی باد خزان آسوده‌ایم
می‌شوند از سردمهری دوستان از هم جدا برگ‌ها را می‌کند باد خزان از هم جدا