باجمال
معنی کلمه باجمال در فرهنگ فارسی
( صفت ) زیبا خوبروی جمیل .
جملاتی از کاربرد کلمه باجمال
ليكن خداى سبحان دنبال توصيف انسان به صفت انتشار به مساءله خلقت زنان پرداخت ،كه آنان را به جهازى مجهز فرمود كه وجود او را مايه تسكين مردان كرد. و بين آنان وايشان مودت و رحمت برقرار ساخت ، زنان باجمال و كرشمه خود و با مودت و رحمت خويشدل مردان را به سوى خود جذب كنند پس زنان ركناول و عامل اصيل اجتماع انسانيند.
بود در تحت امر او باجمال مساوی ماضی و مستقبل و حال
بودند اهل حضرت جلت ز دیر باز از جاه و از جلالت تو باجمال و فر
سخنش چون به ادب مقرون بود هم باجمال نوشتم احوال
من فلانه را به زنى خود اختيار كنم ؟ او را نهى فرمود و هر آينه آن زن آبستن نمى شد.باز آمد و سوال كرد و همان جواب شنيد بار سيم آمد وسوال نمود. رسول خداى - صلى الله عليه و اله - اما علمت انى مكاثر بكم الاممحتى ان السقط ليبقى محبنطئا على باب الجنهفيقال له ادخل فيقول لا حتى يدخل ابواى فيشفع فيهما فيد خلان الجنه كنيزكى سياه زاينده نزد من محبوب تر است از زنى باجمال و نازاى . بعد از آن فرمود: آيا ندانسته اى كه من در آخرت به زيادى شما مفاخرتمى نمايم ، به اين درجه كه جنين سقط شده بر در بهشت بماند و به او گفته شود واردشو و بگويد وارد نمى شوم تا پدر و مادرم وارد شوند، پس درباره آنها شفاعت مى كندتا وارد بهشت مى شوند.
گفتا: بهترین تخمی که در سینه مؤمن ریختند تخم یقین است. و همگی ایمان یقین است. و یقین ایمان را حصنی حصین است، و مؤمن را حبلی متین است. و حقّ جلّ جلاله باجمال لطف و کمال کرم بفضل بیمیل و عدل بیجور و لطف بیعلّت هر چه روح و راحت بود و امن و فراغت بود، و شادی و طرب بود، همه در یمین یقین و روضه رضا تعبیه کرد.
اما سخن از روی تصویر آنست که رب العالمین منت بر آدمیان نهاد باین صورة بر کمال و چهره باجمال که ایشان را داد گفت: «وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ».
دیگر از این طایفه بزرگان بسیار در سلک خدام درار سپهر غلام است که ذکر ایشان موجب اطناب خواهد بود و تخصیص این چند نفر از آن است که ذکر ایشان در وقایع دولت روزافزون که من بعد بعون خدای بی چون در ذیل این کتاب مسطور خواهد گشت، بیش تر ایراد خواهد شد و بهتر آن بود که نام و نسب ایشان پیش تر معلوم و باجمال مرقوم گردد.