بابوکان

معنی کلمه بابوکان در لغت نامه دهخدا

بابوکان. ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش شهرستان شهرضا در 7هزارگزی باختر شهرضا و 1500گزی راه فرعی شهرضا به علی آباد دهاقان. جلگه ، معتدل. سکنه آن 1477تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، تریاک ، انگور، خشکبار و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه فرعی دارد. دبستان و در حدود 8 باب دکان دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
بابوکان. ( اِخ ) دهی از دهستان ماربین بخش سده شهرستان اصفهان در 5هزارگزی شمال خاور سده و 20هزارگزی باختر شوسه اصفهان به تهران. جلگه ، معتدل. سکنه آن 596 تن و آب از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، پنبه ، تریاک ، حبوبات و شغل اهالی زراعت است ، صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه فرعی و دبستان دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

جملاتی از کاربرد کلمه بابوکان

پیکر وی ۲۹ آبان ۱۳۹۸ به صورت شبانه در حضور ۴ مأمور نیروی انتظامی در محلهٔ بابوکان اصفهان به خاک سپرده شد.