باب سعادت

معنی کلمه باب سعادت در لغت نامه دهخدا

باب سعادت. [ ب ِ س َ دَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دولت یعنی بارگاه سلاطین. ( آنندراج ).
باب سعادت. [ ب ِ س َ دَ ] ( اِخ ) دومین در درونی سرای عثمانی.
باب سعادت. [ ب ِ س َ دَ ] ( اِخ ) یکی از نه دروازه شهر شیراز :... شهر شیراز هفده محله است و نه دروازه دارد: اصطخر... و سعادت... ( نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 114 ).

جملاتی از کاربرد کلمه باب سعادت

در زبان رسمی رایج در عثمانی مترادفات واژه «قاپی» مانند «در» و «باب» نیز به کار می‌رفت: درِ دولت، درِ علیّه، درِ سعادت، بابِ همایون، باب سعادت، باب آصفی، باب فتوی '، باب ضبطیّه و ترکیبات بسیار دیگر.
بروی خلق در رزق بستی اما هیچ رخ تو باب سعادت بروی کس نگشود
ممكن است در اينجا توهم كنى كه اين تحليل كه گفتيد قرآن كريم از امر توبه نموده واين راهى كه گفتيد در اين تحليلش پيش گرفته تحليلى است ذهنى كه در بازار حقايقهيچ ارزشى ندارد و ليكن اين توهم را نكن زيرا بحث در باب سعادت و صلاح و شقاوت وطلاح انسان غير اين را نتيجه نمى دهد، خود ما اگرحال يك انسان عادى واقع در مجتمع را در نظر بگيريم كه دائما درحال اثرگيرى از تعليم و تربيت است ، مى بينيم كه او اگر در جامعه واقع نشده بود واز خارج چيزى به ذهن او وارد نمى شد، نه خوب و نه بد، ذهن ودل و جان او خالى از هر صلاح و طلاحى بود _ البته صلاح و طلاح اجتماعى _ ونيز ذهنش قابل گرفتن هر دو بود، او وقتى مى خواهد خود را اصلاح كند و جان خود را بهزيور صلاح بيارايد و جامه تقواى رحمت خود نوميد سازد،