اینش. [ اَ ن ُ ] ( ترکی -مغولی ، اِ ) معشوقه. ( آنندراج ) : ای یار نازنین که دل افروز و دلکشی ایناق دلربایی و امراق اینشی.وصاف.
معنی کلمه اینش در دانشنامه عمومی
اینش ( به انگلیسی: Insch ) یک شهرک در اسکاتلند است که در آبردین شایر واقع شده است. اینش ۲٬۲۸۲ نفر جمعیت دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه اینش
اسکندر مقدونی در تازشش به ایران در ۳۳۳ پیش از میلاد از اینش هر گذشته است. با چیرگی سلوکیان فرهنگ و زبان یونانی هم چیرگی روزافزونی بر این شهر یافت. در ۱۷۱ پیش از زایش در گزارشهایی که بر شورش این شهر بر آنتیوخوس چهارم رفتهاست از کتابخانههای بزرگ آن یاد میشود. طرسوس در آن زمان انطاکیه بر سیدنوس نام داشت. این شهر در این دوره رقیب مکاتب فلسفی اسکندریه و آتن بوده است.
سلسله باید همین ز گیسوی دلدار نغز جنونی ، که اینش سلسله باشد
نیک کردم با تو دانستم خطاست هر که باید نیک کرد اینش سزاست
بدو گفتم خداوندم همیشه برین بودهست و اینش بود پیشه
او چو با خود عقد بستش نوعروسی بود لیک پیر زالی بود چون شد عدل اینش خواستگار
گه گه شنیدی ناله ام، خسرو، نماند آن ناله هم می سوزم و اینش سزا، عودی که بی آواز شد
از پریشان اختلاطی رنگ بر رویت نماند هر که با گلچین مدارا می کند اینش سزاست
هر شب اینش کار بودی تا سحر با حریفان اینچنین بردی به سر
نه در دستش همین شق قمر بود به هر انگشت از اینش سد هنر بود
ریش کرده سفید و اینش هوش که کجا شاه و کهنه تاج فروش
قرص خاور صدف گوهر اسرار علیست روشن آن گوهر شهوار که اینش صدفست