معنی کلمه ایفت در لغت نامه دهخدا
ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود
بسزاوار کن آیفت که ارجت دارد.دقیقی.ز یزدان خواستن آنجمله آیفت
که تا نرسد مر او را هیچ آکفت.زراتشت بهرام.ز حق آیفت میخواهد بزاری
کند شکر ره پرهیزکاری.زراتشت بهرام.- آیفت کردن ، آیفت بردن ، آیفت خواستن ؛ تمنی کردن. خواهش و درخواست کردن چیزی را. حاجت خواستن. عرض حاجت. درخواستن. سؤال چیزی.