ایشه

معنی کلمه ایشه در لغت نامه دهخدا

( آیشه ) آیشه. [ ی ِ ش َ / ش ِ ] ( ص ) آیشتنه. آیشنه. چاپلوس. جاسوس. ( برهان ) .
ایشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) بیشه و جنگل. ( برهان ) ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ). || جاسوس. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( جهانگیری ) ( مؤید الفضلاء ). جاسوس کردار :
در کوی تو چو ایشه همی کردمی نگاه
دزدیده تا مگرت ببینم به بام در.شهید.و رجوع به ابیشه شود.
|| چاپلوس. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( جهانگیری ) ( مؤید الفضلا ). رجوع به آیشه شود.

معنی کلمه ایشه در فرهنگ عمید

جاسوس، خبرکش.

معنی کلمه ایشه در فرهنگ فارسی

بیشه و جنگل

جملاتی از کاربرد کلمه ایشه

آندم که کنی عزم شکار ایشه خوبان درپای سمند تو چرا خاک نگردم
زیبا نبود بر قد کس ایشه خوبان زینسان که بقد تو بود جامه شاهی
پیش تو کم از خاک رهست ایشه خوبان گر صرف رود مال و منال و سر و جان هم
آشفته ثناخوان تو شد ایشه مردان بر حالت او دشمن مگذار بخندد
فریاد من رس ایشه عالم که دست آن داری که داریم ز جفای فلک نگاه
هیچ نقصان نبود قدر ترا ایشه حسن گر نگاهی سوی درویش کهن ژنده کنی
همچو دارالملک خوارزم ایشه پیروز بخت یافت دارالملک تورستان ز اقبال تو جاه
عدل کن عدل ایشه مشرق که در هر دو سرای هست نیکو کار عادل را همان عدلش پناه
وصل از تو نجویم که ترا ایشه خوبان ننگ آید اگر با من درویش نشینی
ملک خوارزم ایشه مشرق ترا چون مرکبی است یافته در مرغزار عدل تو آب و گیاه