ایستادگی کردن. [ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مقاومت کردن. پایداری کردن : امام ایشان ایستادگی کند بحقوق خدا که در ایشان است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311 ). مردمان شهر ایستادگی کردند و پیوستگان سلطان هر کسی یاری دادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313 ).
معنی کلمه ایستادگی کردن در فرهنگ فارسی
مقاومت کردن . پایداری کردن
جملاتی از کاربرد کلمه ایستادگی کردن
چه آنکه به گفتهٔ خود تنیسون این شعر «بیانگر احساسات من دربارهٔ لزوم ادامه دادن و ایستادگی کردن در نبرد زندگی است.»