ایزک

معنی کلمه ایزک در لغت نامه دهخدا

( آیزک ) آیزک. [ ی ِ زَ ] ( اِ ) کرم درخت. || کرم شب تاب. ( شعوری ). و ظاهراً مصحف آتشیزک باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه ایزک

در خوانش دوم، فریدون با کوشک دختر ایرج می‌خوابد و دختشان فرکوشک زاده می‌شود. فریدون با نوادگان دختری تا چند پشت پی در پی پیوند می‌گیرد: زوشک، فرزوشک، بیتک، ایرک، ایزک، ویرک، تا پسری به نام منشخواربغ و دختری به نام مسحرک زاده می‌شود. از پیوند منشخواربغ و مسحرک، پسری به نام منشخرنر و دختری به نام منشراروک زاده می‌شود و از پیوند این دو، منوچهر زاده می‌شود.