ایجابی

معنی کلمه ایجابی در لغت نامه دهخدا

ایجابی. ( ص نسبی ) ثبوتی. مقابل سلبی. منسوب به ایجاب.

معنی کلمه ایجابی در فرهنگ فارسی

ثبوتی مقابل سلبی . منسوب به ایجاب

جملاتی از کاربرد کلمه ایجابی

کسی که غرب‌زده‌ است از نظر وی یا تشبیهی یا تنزیهی است؛ و هر کدام یا ایجابی یا سلبی‌اند. غرب‌زده سلبی می‌داند که غرب‌زده است ولی با غرب مخالفت می‌ورزد. فردید حتی آل احمد را غرب‌زده می‌داند. وی معتقد است در حالیکه آل احمد نمی‌دانسته است که غرب‌زدگی چیست وی به این نکته آگاهی دارد.
کسی که غربزده است از نظر وی یا تشبیهی یا تنزیهی است؛ و هر کدام یا ایجابی یا سلبی اند. غربزده سلبی می‌داند که غربزده است ولی با غرب مخالفت می‌ورزد. فردید حتی آل احمد را غرب زده می‌داند. وی معتقد است درحالی‌که آل احمد نمی‌دانسته‌است که غرب زدگی چیست وی به این نکته آگاهی دارد.
پایهٔ نخست که همواره مقوله‌ای مثبت و ایجابی است، «برنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم که سلبی و مخالفِ پایهٔ نخستین است، «برابرنهاد» نام دارد. پایهٔ دوم، منبع خارجیِ دیگری ندارد و در بطنِ برنهاد قرار دارد. از تناقض میانِ برنهاد و برابرنهاد، پایهٔ سومی شکل می‌گیرد که «هم‌نهاد» نام دارد؛ و از میان برندهٔ این تناقض است. «شدن» و «گردیدن» نیز از همین تناقض و دیالکتیک شکل می‌گیرد.
اما در دهه ۲۰۱۰ دیدگاه‌ها در روسیه در مورد طالبان به‌صورت نسبی تغییر کرده و تفاوت میان طالبان افغانستانی با طالبان پاکستانی، القاعده و داعش دیده می‌شود. در این رویکرد، برای طالبان میانه‌رو، کارکردهایی چون مقابله ایذایی یا حتی ایجابی با ناتو و آمریکا و به‌ویژه علیه قدرت‌یابی داعش در افغانستان نیز فرض می‌شود. برای به خدمت گرفتن این کارکردها است که با میانجی‌گری تاجیکستان تماس‌هایی میان روسیه و طالبان «میانه‌رو» برقرار شده است.
امنیت در گفتمان سلبی۱۰۰ بر نبود خطر و تهدیدات استوار است؛ ولی امنیت در گفتمان ایجابی به تأمین و تضمین آسایش و آسودگی نظر دارد
این گفتمان برخلاف اومانیسم رنسانس که جنبهٔ سلبی بیشتری دارد، بیشتر جنبه ایجابی دارد. دوره روشنگری، اومانیسم یک چهره فلسفی به خودش گرفت. انسان تبدیل به یک شیء زیست‌شناختی دارای عقل شد. انسان بنیاد و مرکز عالم شد و فکر کردن ابزار اصلی برای سلطهٔ فنی بر واقعیت شد. دیدرو: تنها وجود انسان است که به وجود موجودات دیگر معنا می‌دهد، زیرا انسان تنها نقطه آغاز و پایانی است که همه چیز باید به او مرتبط شود.
پس علم اوّل است و حال دوم و فعل سوم. و اول موجب دوم است، و دوم موجب سوم است، ایجابی که مقتضی اطّراد سنت الهی است در ملک و ملکوت‏.