ای عجب

معنی کلمه ای عجب در لغت نامه دهخدا

ای عجب. [ اَ / اِ ع َ ج َ ] ( صوت مرکب ) برای اظهار تعجب و شگفتی بکار رود. ای شگفتا! ای شگفت :
شرم چرا داشت باید ای عجب او را
ز آن کرم و فضل روز روز برافزون.فرخی.نگه کن که پروانه سوزناک
چه گفت ای عجب گر بسوزم چه باک.سعدی.

معنی کلمه ای عجب در فرهنگ فارسی

برای اظهار تعجب و شگفتی بکار رود ای شگفتا بکار رود ای شگفتا . ای شگفت .

جملاتی از کاربرد کلمه ای عجب

تا من و او در جهان پیدا نگشتیم ای عجب عشق را و حسن را پیدا نیامد داستان
تو نیز ای عجب هر که را یک هنر ببینی، ز دَه عیبش اندر گذر
جواب شافی وکافی که بر نگار و بگو ز زهره مشتریم زاد ای عجب فرمود
عشق نشناسد شریعت پس چراکرد ای عجب وصل او بر من حرام و هجر او بر من حلال
گفت اینجا ای عجب مصحف چراست چونک نابیناست این درویش راست
یا شوی در روز فانی ای عجب بسته گویا جان تو با جان شب
بست خیالش که هست هم بر من ای عجب نخل رطب کی شود خار مغیلان او
لعل بدخشانش لقب ماه درخشانش سلب ماه درخشان ای عجب لعل درخشان پرورد
ز جزع و در و لعلشان ای عجب بر آراسته چشم و دندان و لب
دشمنان تو ندانم تا کدامند‌، ای عجب چون خلایق یا رهی بینم ترا ، یا میهمان