ای شهریار
معنی کلمه ای شهریار در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ای شهریار
چنین داد پاسخ که ای شهریار به کام تو بادا همه روزگار
به خاک افگنم تنش ای شهریار مگر بر دهد گردش روزگار
هنر با نژادش که گفتم همه به نزد تو ای شهریار رمه
شاید به دستگیری صاحب در آن حرم بار دگر گذارم ای شهریار پای
چگونه بدانستی ای شهریار که هست آفریننده و کردگار
همیگفت هرکس که ای شهریار زتو دور بادا بد روزگار
به یزدان و نام تو ای شهریار به نوروز و مهر و به خُرم بهار
به لطف عام تو ای شهریار کشور دین به رحمت تو که عامست همچو پرتو خور
بشنو ای شهریار قصه من به حقیقت نه از طریق مجاز
سه خواهش مرا هست ای شهریار زراه کرم سوی من گوش دار