ای درویش

معنی کلمه ای درویش در لغت نامه دهخدا

( آی درویش ) آی درویش. [ دَرْ ] ( اِخ ) نام تیره ای از ترکمانان ایران ، ساکن شمال غربی سنگر.

معنی کلمه ای درویش در فرهنگ فارسی

( آی درویش ) نام تیره از ترکمنان ایران ساکن شمال غربی سنگر

معنی کلمه ای درویش در دانشنامه آزاد فارسی

آی درویش. رجوع شود به:کلاله، شهر

جملاتی از کاربرد کلمه ای درویش

رهاکن کفر و هم کافر مسلمان باش مردانه چوخواهی مرد ای درویش اگر میری مسلمان به
غم بی‌سیم و زری از چه خوری ای درویش تو که در هردو جهان تکیه به مولا داری؟
ترا چون منعمان نگذاشت بند عافیت بر پا ازین به نعمت ای درویش از دنیا چه می خواهی؟
مطلب کام که در کشور هند ای درویش تن مردم همه چرب است، ولی پهلو نیست
بندگانه گفتم ای سلطان گدای خود ببین گفت ای درویش ما تو پادشاهی خود ببین
گفت بهلول آن یکی درویش را چونی ای درویش واقف کن مرا
یکی هاتف مر او را داد آواز که ای درویش خوش میسوز و میساز
آندم که قضا کار کند ای درویش در خانه گریزد خرد دوراندیش
دیدن ارباب دنیا، آن قدر دشوار نیست از سر یک خنده ای درویش میباید گذشت
هر که غیر از خداست ای درویش همه بی حاصل است تا دانی