معنی کلمه اکه در لغت نامه دهخدا
اکة. [ اَک ْ ک َ ] ( ع مص ) پیش آمدن بر کسی به خشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انبوهی کردن. ازدحام. ( منتهی الارب ). || آرمیدن باد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || رو کردن کسی را. || تنگی کردن بر کسی. ( منتهی الارب ). || تنگ شدن سینه بر کسی. ( منتهی الارب ).
اکه. [ اَ ک َ / ک ِ ] ( پسوند ) برای تحقیر است : زنکه. مردکه. درکه ( محقر دره ، نام قریه ای بشمال غربی تهران ). گندمکه ، یعنی گندم خرد ( ذرت و بلال ). ( یادداشت مؤلف ).
اکه. [ اَک ْ ک ِ ] ( صوت )در تداول عوام ، علامت تعجب. سبحان اﷲ. اﷲ اکبر. علامت تعجب از بدی چیزی یا بسیاری آن. ( یادداشت مؤلف ).
اکه. [ اَ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) دایه. ( فرهنگ فارسی معین ).