اپونین
جملاتی از کاربرد کلمه اپونین
ژان والژان در عصر کریسمس به مونفرمی میرسد. او کوزت را در جنگل به دنبال آب دید و با او تا مهمانخانه رفت. او غذا سفارش داد و مشاهده کرد چگونه تناردیهها از کوزت سوءاستفاده میکنند، در حالی که اپونین و آزلما، دخترهای آنها در ناز و نعمت بزرگ میشدند و به کوزت برای بازی با عروسکشان دشنام میدادند. والژان از مهمانخانه خارج شد و یک عروسک بزرگ را برای کوزت خرید و کوزت پس از کمی درنگ هدیه را با خوشحالی قبول کرد. اپونین و آزلما بسیار حسود بودند. مادام تناردیه از والژان خشمگین شد اما شوهر او تا هنگامی که والژان برای غذا و اتاق پول میداد از او پذیرایی میکرد.
پس از اجرای محدود دوشیزه سایگون در لندن، نوبلزاده نقش اپونین را در تولید وست اند بینوایان در آوریل ۲۰۱۶ بر عهده گرفت.
ماریوس تصمیم میگیرد تا به سنگر کوچکتری برود که آن را خالی یافتهاست. وقتی بازمیگردد شخصی که دستش را جلوی تفنگ گرفته بود او را به اسم صدا میکند. ماریوس میفهمد این شخص اپونین است که لباس مردان را پوشیدهاست و روی زانوانش افتادهاست. او اعتراف میکند که به او گفته بوده که دوستانش در سنگر منتظرش هستند به این امید که با هم کشتهشوند. او همچنین اعتراف میکند که جانش را نجات دادهاست زیرا میخواسته پیش از او بمیرد.
راوی همچنین بیان میکند که اپونین به صورت ناشناس یادداشت را به والژان دادهاست. اپونین سپس به ماریوس میگوید یک نامه برای او دارد. او اقرار میکند این نامه روز قبل به دستش رسیدهاست اما نمیخواسته نامه را به او برساند امّا ترسیده که او در دنیای پس از مرگ از او ناراحت باشد. پس از آنکه ماریوس نامه را از اپونین میگیرد اپونین از او میخواهد تا پس از مرگش پیشانی او را ببوسد و ماریوس قول میدهد این کار را انجام دهد. در آخر اپونین اعتراف میکند که کمی عاشق او بودهاست و سپس میمیرد.
فرد انساندوست و دخترش -والژان و کوزت- وارد میشوند. ماریوس بلافاصله کوزت را میشناسد. والژان قول میدهد که با پولی برای پرداخت اجاره آنها بازگردد. پس از آنکه او و کوزت خارج میشوند، ماریوس از اپونین درخواست میکند تا آدرس آنها را برای او پیدا کند و اپونین که خود عاشق ماریوس شدهاست با اکراه میپذیرد. تناردیه نیز والژان و کوزت را میشناسد و با خود پیمان میبندد تا انتقام خود را بگیرد. تناردیه از پاترون مینت درخواست کمک میکند، که به عنوان گروهی ترسناک، قاتل و دزد معروف بود.
اپونین، که حال لاغر و مندرس شدهاست، ماریوس را در آپارتمانش ملاقات و از او درخواست پول میکند. برای آنکه ماریوس را تحتتأثیر قرار دهد و سوادش را نشان دهد، روی تکهای کاغذ مینویسد 《آژانها اینجا هستند》. ماریوس دلش به حال اپونین میسوزد و مقداری پول به او میدهد. پس از خروج اپونین، ماریوس از شکاف دیوار آپارتمان تناردیه را نگاه میکند. اپونین وارد میشود و نشان میدهد که یک انساندوست را ملاقات کردهاست و او و دخترش برای ملاقات تناردیهها میآیند. به این ترتیب، تناردیه برای آنکه فقیرتر به نظر برسد آتش را خاموش میکند و صندلی را میشکند. همچنین به آزلما دستور میدهد تا به قطعهای از شیشهٔ پنجره مشت بزند. در پی آن همانطور که تناردیه انتظار داشت دست او پاره میشود.