اوق

معنی کلمه اوق در لغت نامه دهخدا

اوق. [ اَ ] ( ع مص ) گران شدن بوزن. ( آنندراج ). || مشرف شدن بر چیزی. || مایل گردیدن به... || شآمت آوردن به. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) گرانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). || شآمت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اِ ) ج ِ اوقة. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه اوق در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکم. پشمین . ۲ - چوبهای فوقانی آلاچیق .

جملاتی از کاربرد کلمه اوق

تیمور پس از این تهاجم مقدماتی متوجه سیستان شد و پس از عبور از ناحیه اوق، حصار زره را مورد هجوم قرار داد و در همان روز نخست آن قلعه را علی‌رغم مقاومت شجاعانه محافظینش که ۵۰۰۰ تَن بودند و تا آخرین نفس جنگیدند به تصرف درآورد. او پس از آن متوجه زرنج گردید در نزدیکی شهر شاه شاهان وعده ایی از بزرگان سیستان برای گفتگو در باب صلح به حضورش رسیدند.