اسمند
معنی کلمه اسمند در فرهنگ عمید
۲. سرگشته، حیران.
معنی کلمه اسمند در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه اسمند
ظاهر و باطن که هست از عالم کون و مکان هردو اسمند و، مسما در میان ما بودهایم
گنج توحید را طلسمند این آن مسماست، هر دو اسمند این
موج و دریا دو رسم و دو اسمند نزد ما هر دو آب یکسان است
احمد و حیدر که یک وجود و دو اسمند کشور ایجاد را قویم طلسمند
از آن اسمند موجودات قائم بدان اسمند در تسبیح دائم
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی