اسمند

معنی کلمه اسمند در لغت نامه دهخدا

( آسمند ) آسمند. [ م َ ] ( اِ ) دروغی که بقصد فریب گویند. || ( ص ) حیران. سرگشته. و بدین معنی شاید مصحف آسیمه باشد.

معنی کلمه اسمند در فرهنگ عمید

( آسمند ) ۱. دروغ گو، فریب دهنده.
۲. سرگشته، حیران.

معنی کلمه اسمند در فرهنگ فارسی

دروغگو، فریب دهنده، سرگشته، حیران

جملاتی از کاربرد کلمه اسمند

ظاهر و باطن که هست از عالم کون و مکان هردو اسمند و، مسما در میان ما بوده‌ایم
گنج توحید را طلسمند این آن مسماست، هر دو اسمند این
موج و دریا دو رسم و دو اسمند نزد ما هر دو آب یکسان است
احمد و حیدر که یک وجود و دو اسمند کشور ایجاد را قویم طلسمند
از آن اسمند موجودات قائم بدان اسمند در تسبیح دائم
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی