اورمزدی

معنی کلمه اورمزدی در لغت نامه دهخدا

اورمزدی. [ م َ ] ( اِخ ) از قدمای شعرای فارسی و از اشعار او تنها قلیلی در لغت نامه ها و از جمله در لغت نامه اسدی برجایست :
چند دهی وعده دروغ همی چند
چند فروشی بخیره با من سروا؟
یارب مرا بعشق شکیبا کن
یا عاشقی بمرد شکیبا ده.
روز من گشت از فراق تو شب
نوش من شد از آن دهانت کبیست.
اگر خود بهشتی و گر دوزخی
گذارش سوی چینودپل بود.
حسودانْت را داده بهرام بخش
ترا بهره کرده سعادت زواش.
اسب باد و زین شفق در لشکر شاه بهار
ابر پیل و کوس تندر ابرجک زرین کچک.

جملاتی از کاربرد کلمه اورمزدی

منزل فرخ اورمزدی مربوط به اواخر دوره صفوی است و در یزد، ضلع جنوبی محله زرتشتیان، کوی موبدان، کوچه فرخ واقع شده و این اثر در تاریخ ۵ آذر ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۲۸۹۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست
بخش نخست کتاب، که سه فصل را دربرمی‌گیرد، دربارهٔ آفرینش آغازین است. فصل نخست با توصیفی از اورمزد که مبدأ خیر است، و اهریمن که مبدأ شر است، آغاز شده و آن‌گاه از آفرینش موجودات به صورت مینویی و سپس از آفرینش موجودات به صورت گیتی سخن رفته‌است. فصل دوم حملهٔ اهریمن به پیش‌نمونه‌های موجودات هفت‌گانه یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو یکتاآفریده، گیومرث، و آلوده شدن هرکدام شرح داده شده‌است. فصل سوم ستیز ایزدان گوناگون و حامیان آفریدگان فوق با اهریمن و به‌دنبال آن آفرینش موجودات اورمزدی از پیش‌نمونه‌های ذکرشده و تکثیر آنها در جهان سخن رفته‌است.