اوبس. [ ب ِ ] ( اِ ) بر وزن مونس ، پیوند و قرابت. ( برهان ). خویشاوندی و قرابت و پیوستگی و علاقه. ( ناظم الاطباء ). || خویش و منسوب. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خویش. ( برهان ).، اﷲ و بس. [ اَل ْ لا هَُ ب َ ] ( اِ مرکب ) خدا و بس. تنها خدا کافی است : چو اﷲ و بس دید بر نقش زر بشورید و برکند خلعت ز بر... به آخر ز تمکین اﷲ و بس نه مال اندر آمد به چشمم نه کس.سعدی ( بوستان ).
معنی کلمه اوبس در فرهنگ فارسی
بر وزن مونس خویش و پیوند و قرابت خویشاوندی و قرایت و پیوستگی و علاقه .
جملاتی از کاربرد کلمه اوبس
وان کزین میکده بویی به مشامش نرسد اینقدر دولت اوبس که به این می گرود