اوباشان

معنی کلمه اوباشان در لغت نامه دهخدا

اوباشان. [ اَ ] ( نف ، ق ) در حال اوباشتن. رجوع به اوباشتن شود. || ( اِ ) ج ِ فارسی اوباش.

معنی کلمه اوباشان در فرهنگ فارسی

در حال او باشتن . یا جمع فارسی او باش

جملاتی از کاربرد کلمه اوباشان

ساخته میران این لشکر ز روی مرتبت شمع اوباشان خود را ز افسر شاهان لگن
در مقابل این گروه و برای مقابله با شورش‌های احتمالی سردار افخم دارالحکومه را به مرکز اوباشان و فراشان سرکوب گر تبدیل کرده بود. به همین جهت مجاهدین گیلان از جمله اعضای کمیتهٔ ستار تصمیم گرفتند به هر وسیلهٔ ممکن سردار افخم را از بین ببرند. حمله آنان به دارالحکومه منجر به رویداد باغ مدیریه گردید.