اوامر

معنی کلمه اوامر در لغت نامه دهخدا

اوامر. [ اَ م ِ ] ( ع اِ ) ج ِ امر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حکم ها و فرمان ها. ( آنندراج ). مقابل نواهی. || ( اصطلاح اصولی ) مبحث اوامر یکی از مباحث مهمه اصول فقه است و در آن بحث میشود که آیا امر دلالت بر وجوب یا ندب یا دلالت بر فور یا تراخی یا بر مره یا تکرار دارد. و رجوع به کفایةالاصول آخوند خراسانی شود.

معنی کلمه اوامر در فرهنگ عمید

= امْر

معنی کلمه اوامر در فرهنگ فارسی

فرمانها، جمع امر
(اسم ) جمع امر فرمانها فرموده ها فرمایشها احکام مقابل نواهی . یا اوامر الهی . احکام خدایی فرمانهایی که از جانب خدا در شرع مقرر گردیده . یا اوامر پادشاهی . فرمانهای سلطنتی .

معنی کلمه اوامر در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] اوامر (اصول فقه). منظور از ماده امر، حروف ( الف، میم ، ر ) می باشد. در آیات و روایات و مواد قانونی هم، این حروف به کار رفته اند
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ . سوره ی آل عمران
ماده 336 قانون مدنی: هر گاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاً برای آن عمل اجرتی بوده و یا آن شخص عادتاً مهیای آن عمل باشد عامل، مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر این که معلوم شود که قصد تبرع داشته است .
منظور از صیغه ی اَمر، فعل یا شبه فعلی است که با آن انجام چیزی طلب می شود. به عبارت دیگر، مقصود از صیغه امر، صیغه های امر غایب و امر مخاطب ( امر حاظر ) و اسم ها و فعل هایی که به معنای امر هستند و ... می باشد که با این صیغه ها، فردی از دیگری انجام چیزی را طلب می کند .
یا یحیی خذ الکتاب بقوة – ای یحیی توانمندانه کتاب را بگیر – مریم / 12 . در این جا خداوند از حضرت یحیی انجام چیزی را طلب می کند .

جملاتی از کاربرد کلمه اوامر

ناهی جمله نواهی چو خدای قهار آمر کل اوامر چه خداوند روف
و اگر ما صبر در آيه شريفه را عموميت داديم وشامل هر سه قسم صبر نموديم بخاطر اين بود كه صبر در اين آيات مطلق آمده ، و نيزبه اين دليل بوده كه عزت در دوران موسايشان اثر هر سه قسم صبرشان بود، صبردر برابر حوادث متراكم و ناگوار زمان موسى و صبر در برابر اوامر و نواهى آن جنابو صبر در برابر معصيت كه هر وقت بر گناهى اصرار مى ورزيدند بلافاصله مبتلا بهتكاليفى طاقتفرسا مى گشتند كه آيات قرآنى راجع به اخبار و قصص بنىاسرائيل بر اين معنا دلالت دارد.
و چون كلمه (توابين ) صيغه مبالغه و به معناى كسى است كه بسيار توبه مى كند،بعيد نيست اين مبالغه را از كلمه (متطهرين ) نيز استفاده كنيم ، در نتيجه كثرت در توبه وطهارت از هر جهت استفاده شود، هم كثرت از جهت نوع توبه و طهارت ، و هم از جهت عدد آندو، آن وقت معنا چنين مى شود كه خدا همه انواع توبه را دوست مى دارد، چه اينكه بااستغفار باشد و چه اينكه با امتثال همه اوامر و نواهى او باشد، و چه با معتقد شدن بههمه اعتقادات حقه باشد، و نيز خدا همه انواع تطهر را دوست مى دارد، چه اينكه با گرفتنوضو و انجام غسل باشد،
نواهی تو ببندد همی گذار قدر اوامر تو بتابد همی عنان قضا
فـخر رازى در تفسير كبير خود در ذيل آيه شريفه مورد بحث گفته : در اين آيه اشاره اىاسـت بـه ايـنـكـه ملائكه در آخرت مكلف به تكاليف مى شوند (همانطور كه ما انسان ها دردنيا مكلف هستيم ) آنها در آخرت مورد تكاليف و اوامر و نواهى مى گردند، و عصيان ملائكهبه همين است كه با امر و نهى خدا مخالفت كنند
و گفت: علامت محبت خدای آن است که متابع حبیب خدای بود علیه السلام، در اخلاق و افعال و اوامر و سنن.
و نیز گفت: «فَبَشِّرْ عبادِ الّذینَ یَسْتَمِعُون القولَ فَیتَّبِعونَ أحْسَنَه (۱۷، ۱۸/الزّمر)»، بشارت داد آن را که اندر حال استماع متابع احسن آن باشد؛ یعنی به اوامر آن قیام کند و به تعظیم شنود.
17- ((اى پسر من ! اوامر پدر خود را اطاعت كن و تعليم مادرت را ترك مكن ، زيرا آنهاتاج زيبائى بر سر تو و جواهر براى گردن تو خواهند بود.))(242)
علاوه بر اينكه آسمان محل سكونت ملائكه و محل صدور احكام و اوامر الهى است ، و الواحمقدرات ، و مجارى امور، و منبع وحى ، همه آنجا است و آنجاست كه نامه هاىاعمال بدانجا بالا مى رود. و عروج بشر بدانجا معنايش اطلاع يافتن بر مجارى امور، وعوامل استثنائيات خلقت ، و حقايق وحى و نبوت ، و دعوت ، و سعادت و شقاوت است . وكوتاه سخن ، باعث مى شود كه بشر بر هر حقيقتى دست يابد، و مخصوصا اگر عروجشاستمرار داشته باشد، و يكبار و دو بار نباشد، همچنانكه قرآن كريم به اين استمراراشاره نموده و فرموده : (فظلوا فيه يعرجون ) و نفرمود: (فعرجوا فيه )، زيراتعبير اول استمرار را مى رساند و دومى يك نوبت و دو نوبت را.
همه نواهی ‌او را مطاوعست قضا همه اوامر او را متابعست قدر
و گفت: بهترین روزگار ما صبر است و صبر بر دو قسم است. صبری است بر آنچه کاره آنی در هرچه اوامر حق است ولازم است گزاردن و صبری است از آنچه طالب آنی در هرچه تو را هوا بر آن دعوت کند و حق تو را از آن نهی کرده است.
4 - (صالحان ) و افراد شايسته و برجسته اى كه با انجام كارهاى مثبت و سازنده ومفيد و پيروى از اوامر انبياء به مقامات برجستهاىنايل شده اند (و الصالحين ).
و اين جمله چه برگشت به دو جمله كند و چه به يك جمله ، در هرحال چيزى است كه قضاى الهى متعلق بدان شده است ، البته قضاى تشريعى خدا كهمتعلق به احكام و مسائل تشريعى مى شود، و معناى يكطرفى كردن و حكم قاطع مولوىنمودن را مى رساند، و اين قضاء همانطور كهشامل اوامر خدا مى شود شامل نواهى او نيز مى گردد، همانطور كه احكام مثبته را يكطرفىمى كند احكام منفيه را نيز يكطرفى مى كند، به همين جهت فرمود: (و قضى ربّك ) زيرااگر فرموده بود: (و امر ربّك ان لا تعبدوا...) صحيح نبود زيرا معنايش اين مى شد كهخدا امر كرده جز او را نپرستيد) و حال آنكه نهى كرده از اينكه غير او را نپرستند و محتاجبه نوعى تاءويل و تجوز مى شد.
کسی کز اوست بجا هر قدر شریعت را اوامر است و نواهی علیست جل جلال
اين جريان هر چند در ابتداى امر، چنين سيرى داشت ، ليكن از آنجائى كه مردم اوامر ملوكانهآنان را نافذتر از دخالت ارباب مى ديدند، اگر دخالت ارباب در زندگيشان خيالىبود، دخالت اوامر ملوكانه برايشان محسوس بود، لذا محسوس بودن نفوذ باعث مى شدكه اين خدايان بشرى از خدايان خيالى ، خداتر باشند، و مردم آنان را بيشتر بپرستند،در سابق هم به اين معنا اشاره كرديم .
وقوف او را باعمال و اوامر مع‌الامر است و محض حب آمر
همه اوامر او را ز روی طوع مطیع همه نواهی او را به بندگی منقاد
ابراهیم خواص - قدس سره - گفته است: رنج مکش در طلب آنچه در قسمت ازلی برای تو کفایت کرده اند و آن روزیست، و ضایع مگردان آنچه از تو طلب کفایت آن کرده اند و آن انقیاد احکام الهیست از اوامر و نواهی.
قابل توجه اينكه ((اقم وجهك )) به صورت مفرد آمده ((منيبين )) به صيغه جمع ايننشان مى دهد كه دستور اول گرچه مفرد است و مخاطب آن پيامبر صلى الله عليه و آله مىباشد،ولى در حقيقت همه مومنين و مسلمين مخاطبند و بهدنبال دستور ((انابه )) و بازگشت ، دستور به ((تقوا )) مى دهد كه جامع همه اوامر ونواهى است ، مى فرمايد ((از خداوند بپرهيزيد ))(و اتقوة ) يعنى از مخالفت فرمان او.
در جمله (و علم الفاظ و حركات و ترك ) علم الفاظ به معناى علم به كيفيت دلالتكردن الفاظ بر معانى و ارتباطى است كه طبعا با خارج دارند، چون دلالت هاى وضعىهم بالاخره منتهى به طبع مى شوند، و علم حركات و ترك علم بهاعمال و تروك است ، از نظر ارتباطى كه عمل و تركعمل با ذوات خارجى دارند. ممكن هم هست بگوييم مقصود از مجموع (علم الفاظ و علم حركاتو ترك ) علم به كيفيت ، ناشى شدن اوامر و نواهى ازاعمال و تروك و ناشى شدن لغات از حقايقى است كه همه از يك منشاء سرچشمه گرفته وهمه به آن منتهى مى گردند، و بنابراين ، ترك ، عبارت خواهد بود از سكون نسبى درمقابل حركت .