اوامر و نواهی

معنی کلمه اوامر و نواهی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] روش متداول در فهم مطالبات شارع مقدس، اکتفا به ظهور صیغ امر و نهی است که در موارد بسیاری دانش پژوه را با ابهامات و اشکالات متعددی روبه رو می کند. نگارنده در این مقاله تلاش کرده است با نقد این روش، شیوه ای بهتر و متناسب با محاورات عرفی ارائه کند که عبارت از ملاحظه اقتضائیات متعدد در فضای محاوره است، و بر این باور است که با این روش می توان از بدفهمی ها و ابهامات خلاصی جست و استظهار را از قواعد خشک و یکسویه نجات داد.
اگرچه در علم اصول از مباحث الفاظ و به ویژه اوامر و نواهی به طور مفصل بحث شده است، طلاب و دانش پژوهان در مراجعه به متون دینی، سرگشتگی و ناتوانی خود را به خوبی احساس می کنند و در مقام فهم مطالبات شارع، با چالش ها و ابهامات متعددی روبه رو می شوند. علت اصلی این مسئله دو چیز است:۱. شارع مقدس در بیان مطالبات خویش، تنها به الفاظ امر و نهی و صیغ آن دو اکتفا نکرده است، بلکه دایره واژگانی شارع مانند عرف متداول، بسیار بیش تر و گسترده تر است؛ برای نمونه، هم در قرآن کریم و هم در روایات از واژگانی مانند:» ینبغی، لاینبغی، حق و باطل، کُتِبَ، فرض، علیکم و... «استفاده شده است، اما در مباحث الفاظ اصول هیچ اثری از بررسی معانی این واژگان و بیان مقتضای آن ها دیده نمی شود.۲. درباره الفاظ امر و نهی و صیغ آن دو نیز تنها به خود این کلمات و ظهور آن دو بسنده شده است، بدون آن که به قراین عامه و عناصر مؤثر در فهم مراد متکلم توجهی شده باشد.از این رو جای خالی علمی با عنوان» ادبیات دین «احساس می شود. آنچه در این علم باید مورد بررسی و مداقه قرار گیرد، عبارت است از مفاد و ظهور هریک از امر و نهی با توجه به اقتضائات و فضاهای مختلف صدور آن دو، و نیز بیان الفاظ خاصی که شارع مقدس هنگام صدور حکم الزامی (وجوبی یا تحریمی) یا غیرالزامی (استحباب یا کراهت) به کار می برد، و بیان اقتضای اولیه هریک از آن الفاظ در صورت عدم قرینه.هدف اصلی از طرح این موضوع این است که این اندیشه به عنوان ایده و فکری نو، در معرض دید و نقادی اهل فکر و نظر قرار گیرد. بنابراین در بخش آغازین این علم، مفاد و ظهور امر و نهی را با نگاهی به روش مشهور و نقد و بررسی آن، تبیین می کنیم.
روش مشهور
مشهور علما همچنان که از کتب و عبارات ایشان مشهود است، به استظهار صیغ امر و نهی اکتفا می کنند، و به قرائن عامه و اقتضائیات خاصی که در فهم مراد متکلم تأثیر بسزایی دارند، توجه نمی کنند. برای نمونه آخوند خراسانی در مبحث اول از فصل ثانی درباره معنای صیغه امر می فرماید:چه بسا برای صیغه، یک دسته معانی ذکر شود که در آن ها استعمال شده است و ازجمله آن ها ترجی و تمنی و تهدید و انذار و اهانت و احتقار و تعجیز و تسخیر و... شمرده شده است. بدیهی است که صیغه در هیچ یک از این معانی استعمال نشده است، بلکه فقط در انشای طلب به کار رفته است؛ جز این که انگیزه بر این استعمال همچنان که گاهی برانگیختن و تحریک به سوی مطلوب واقعی است، گاهی نیز یکی از این امور است. نهایت چیزی که می توان ادعا کرد این است که صیغه برای انشای طلب وضع شده است زمانی که به انگیزه برانگیختن و تحریک باشد نه به انگیزه دیگر؛ پس انشای طلب با آن بعث، حقیقی است و انشای طلب با آن به غرض تهدید، مجاز است و این غیر از استعمال آن در تهدید و غیره است. همچنین در مبحث ثانی از همین فصل، درباره موضوعُ له صیغه امر می فرماید:بحث ثانی، درباره این است که صیغه حقیقت در وجوب است یا در ندب یا در هدر و یا در معنای مشترک میان آن دو؟ چندین وجه بلکه چندین قول در مسئله وجود دارد. به عقیده ما بعید نیست که هنگام استعمال بدون قرینه ، تبادر در وجوب داشته باشد. مؤید این سخن این است که در صورت مخالفت با آن به خاطر احتمال استحباب با اعتراف به این که این صیغه دلالتی بر آن ندارد، عذر آوردن صحیح نیست و پذیرفته نمی شود. مرحوم مظفر نیز پس از آن که صیغه را به» نسبت طلبیه «یا» نسبت بعثیه «معنا می کند، می فرماید که صیغه امر در وجوب ظهور دارد و منشأ این ظهور را هم مانند منشأ ظهور ماده امر در وجوب، همان حکم عقل به لزوم اطاعت امر مولی می داند. آخوند خراسانی پس از آن که صیغه امر را به» انشای طلب « تفسیر می کند و آن را حقیقت در وجوب می داند، می گوید صیغه امر در وجوب ظهور دارد و دلیل آن را اقتضای مقدمات حکمت می داند:بله در آن جا که آمر درصدد بیان باشد، اقتضای مقدمات حکمت، حمل آن بر وجوب است؛ زیرا استحباب نیاز به مئونه بیان تحدید و تقیید به عدم منع از ترک دارد، برخلاف وجوب که هیچ تحدید و تقییدی در طلب وجوبی نیست. مرحوم مظفر و آخوند در باب نواهی نیز با بیانی مشابه آنچه در امر گذشت، صیغه نهی را ظاهر در حرمت می دانند.
← نقد و بررسی نظر مشهور
...

جملاتی از کاربرد کلمه اوامر و نواهی

نقل است که دو کس به خدمت شیخ آمدند و هر یک را از دنیائی طمع بود و شیخ بر منبر وعظ می‌گفت. در میانهٔ سخن فرمود که هر که زیارت ابراهیم کند باید که حسبة لله را بود و هیچ طمع دنیاوی در میان نباشد و هر که به طمع و غرض دنیائی پیش او رود هیچ ثوابی نخواهد بود. پس جزوی از قرآن در دست داشت، فرمود که به حق آن خدای که این کلام وی است، که آنچه درین کتاب فرموده است از اوامر و نواهی به جای آورده‌ام. قاضی طاهر در آن مجلس حاضر بود، در خاطرش بگذشت که شیخ زن نخواسته است، چگونه او همه اوامر و نواهی بجای آورده باشد؟ شیخ روی به وی کرد و گفت: حق تعالی این یکی از من عفو کرده است.
راغب گفته، تلاوت ویژه پیروی از کتاب‌های آسمانی است؛ خواه با خواندن آن باشد که گویا قاری در پی کلمات و معانی می‌رود و خواه با پیروی از اوامر و نواهی آن از این رو باید را امام و پیشوای خود قرار داد و در پی آن حرکت کرد و این همان حقیقت تلاوت است.
جرم در فقه اسلامی، عبارت از انجام دادن فعل یا ترک فعلی است که دین (به معنای عام) آن را منع کرده باشد. به عبارت دیگر افعال و اقوالی جرم تلقی می‌شوند که مغایر با احکام یا اوامر و نواهی اسلام باشند.
لوح و توحید را در عهد مهد از بر کرده و دواج اوامر و نواهی را چون قماط طفلی در خود پیچیده، عروس شرع را گوشوار قلب آمده و از مقام صلب، در دین صلب
سردار به شه گفت سپاهی از من امضای اوامر و نواهی از من
آخرین صفتی که انسان را ظاهر شود تا او انسان مکلف و مخاطب تواند بود شهوت است. چون شهوت ظاهر گشت و روح بدان صفت ومحل تعلق گرفت از مشیمه غیب تمام بعالم شهادت بیرون آمد. اگر صاحب سعادت است در حال بدست قابله نبوت رسد او را در مهد شریعت دست و پای به بربند اوامر و نواهی بربندد و بپستان طریقت و حقیقت میپرورد.
اما این امور طولی نیابد بل کار به سرعت به انتظام و صلاح باز گردد. و اوامر و نواهی شرع بویژه به سال چهارم پس از آن قرآن نظم یابد، و خداوند داناست.