معنی کلمه اوامر و نواهی در دانشنامه اسلامی
اگرچه در علم اصول از مباحث الفاظ و به ویژه اوامر و نواهی به طور مفصل بحث شده است، طلاب و دانش پژوهان در مراجعه به متون دینی، سرگشتگی و ناتوانی خود را به خوبی احساس می کنند و در مقام فهم مطالبات شارع، با چالش ها و ابهامات متعددی روبه رو می شوند. علت اصلی این مسئله دو چیز است:۱. شارع مقدس در بیان مطالبات خویش، تنها به الفاظ امر و نهی و صیغ آن دو اکتفا نکرده است، بلکه دایره واژگانی شارع مانند عرف متداول، بسیار بیش تر و گسترده تر است؛ برای نمونه، هم در قرآن کریم و هم در روایات از واژگانی مانند:» ینبغی، لاینبغی، حق و باطل، کُتِبَ، فرض، علیکم و... «استفاده شده است، اما در مباحث الفاظ اصول هیچ اثری از بررسی معانی این واژگان و بیان مقتضای آن ها دیده نمی شود.۲. درباره الفاظ امر و نهی و صیغ آن دو نیز تنها به خود این کلمات و ظهور آن دو بسنده شده است، بدون آن که به قراین عامه و عناصر مؤثر در فهم مراد متکلم توجهی شده باشد.از این رو جای خالی علمی با عنوان» ادبیات دین «احساس می شود. آنچه در این علم باید مورد بررسی و مداقه قرار گیرد، عبارت است از مفاد و ظهور هریک از امر و نهی با توجه به اقتضائات و فضاهای مختلف صدور آن دو، و نیز بیان الفاظ خاصی که شارع مقدس هنگام صدور حکم الزامی (وجوبی یا تحریمی) یا غیرالزامی (استحباب یا کراهت) به کار می برد، و بیان اقتضای اولیه هریک از آن الفاظ در صورت عدم قرینه.هدف اصلی از طرح این موضوع این است که این اندیشه به عنوان ایده و فکری نو، در معرض دید و نقادی اهل فکر و نظر قرار گیرد. بنابراین در بخش آغازین این علم، مفاد و ظهور امر و نهی را با نگاهی به روش مشهور و نقد و بررسی آن، تبیین می کنیم.
روش مشهور
مشهور علما همچنان که از کتب و عبارات ایشان مشهود است، به استظهار صیغ امر و نهی اکتفا می کنند، و به قرائن عامه و اقتضائیات خاصی که در فهم مراد متکلم تأثیر بسزایی دارند، توجه نمی کنند. برای نمونه آخوند خراسانی در مبحث اول از فصل ثانی درباره معنای صیغه امر می فرماید:چه بسا برای صیغه، یک دسته معانی ذکر شود که در آن ها استعمال شده است و ازجمله آن ها ترجی و تمنی و تهدید و انذار و اهانت و احتقار و تعجیز و تسخیر و... شمرده شده است. بدیهی است که صیغه در هیچ یک از این معانی استعمال نشده است، بلکه فقط در انشای طلب به کار رفته است؛ جز این که انگیزه بر این استعمال همچنان که گاهی برانگیختن و تحریک به سوی مطلوب واقعی است، گاهی نیز یکی از این امور است. نهایت چیزی که می توان ادعا کرد این است که صیغه برای انشای طلب وضع شده است زمانی که به انگیزه برانگیختن و تحریک باشد نه به انگیزه دیگر؛ پس انشای طلب با آن بعث، حقیقی است و انشای طلب با آن به غرض تهدید، مجاز است و این غیر از استعمال آن در تهدید و غیره است. همچنین در مبحث ثانی از همین فصل، درباره موضوعُ له صیغه امر می فرماید:بحث ثانی، درباره این است که صیغه حقیقت در وجوب است یا در ندب یا در هدر و یا در معنای مشترک میان آن دو؟ چندین وجه بلکه چندین قول در مسئله وجود دارد. به عقیده ما بعید نیست که هنگام استعمال بدون قرینه ، تبادر در وجوب داشته باشد. مؤید این سخن این است که در صورت مخالفت با آن به خاطر احتمال استحباب با اعتراف به این که این صیغه دلالتی بر آن ندارد، عذر آوردن صحیح نیست و پذیرفته نمی شود. مرحوم مظفر نیز پس از آن که صیغه را به» نسبت طلبیه «یا» نسبت بعثیه «معنا می کند، می فرماید که صیغه امر در وجوب ظهور دارد و منشأ این ظهور را هم مانند منشأ ظهور ماده امر در وجوب، همان حکم عقل به لزوم اطاعت امر مولی می داند. آخوند خراسانی پس از آن که صیغه امر را به» انشای طلب « تفسیر می کند و آن را حقیقت در وجوب می داند، می گوید صیغه امر در وجوب ظهور دارد و دلیل آن را اقتضای مقدمات حکمت می داند:بله در آن جا که آمر درصدد بیان باشد، اقتضای مقدمات حکمت، حمل آن بر وجوب است؛ زیرا استحباب نیاز به مئونه بیان تحدید و تقیید به عدم منع از ترک دارد، برخلاف وجوب که هیچ تحدید و تقییدی در طلب وجوبی نیست. مرحوم مظفر و آخوند در باب نواهی نیز با بیانی مشابه آنچه در امر گذشت، صیغه نهی را ظاهر در حرمت می دانند.
← نقد و بررسی نظر مشهور
...