او ادنی. [ اَ اَ نا ] ( ع ق مرکب ) یا نزدیک تر. یا آنکه نزدیک تر : فکان قاب قوسین او ادنی ( قرآن 9/53 ). حریف خاص او ادنی محمد کز پی جاهش سرآهنگان کونین اند سرهنگان درگاهش.خاقانی.
معنی کلمه او ادنی در فرهنگ فارسی
یا نزدیک تر . یا آنکه نزدیک تر .
جملاتی از کاربرد کلمه او ادنی
منم دربان سلطانی بعرش دل که دهلیزش رواق قاب قوسینست و او ادنی است ایوانش
قاب قوسین از خط محور پدید آمد تو نیز خط برانداز از میان معنی او ادنی طلب
قبای او ادنی ببالای او لوای دنی قدر والای او
رفرف خیالم رفت تا مقام او ادنی یا براق عقلم را جا بعرش اعلی شد
آدم دم از گل نازده کو کوس ما اوحی زده بر اوج او ادنی زده منجوق رایات دنی
بزم او ادنی ورا همسایه ای قاب قوسینش فروتر مایه ای
گر مکان برتخت او ادنی کنی جایت دهند انس و جان کانجاست جایت یا امیرالمؤمنین
منزلش صحن قاب قوسین است مجلس او رباط او ادنیست
از مقام علم مطلق آمده در جمع جمع کشف سرقاب قوسین او ادنی کرده ای
دختران شاه او ادنی سریر خود برافکندند از محمل به زیر