[ویکی الکتاب] معنی أَهْلِهِنَّ: اهلشان -خانواده اشان(مؤنث) ریشه کلمه: اهل (۱۵۳ بار)هن (۲۰۷ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه اهلهن
(بعضكم من بعض فانكحوهن باذن اهلهن ) كه در اين آيه دعوت مى كند به اينكه باكنيزان و دوشيزگان ازدواج كنند، (انى لا اضيععمل عامل منكم من ذكرا و انثى بعضكم من بعض ) كه زنان و مردان را يكسان مورد حكم قرارداده است .
فانكحوهن باذن اهلهن و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غير مسافحات و لامتخذاتاخدان
و در همان كتاب به سند خود از احمد بن محمدبن ابى نصر روايت كرده كه گفت : من ازحضرت رضا (عليه السلام ) پرسيدم : آيا مى شود با كنيز مردم با اذن صاحبان آنهاتمتع برد - و شهوترانى كرد _ فرمود: بله زيرا خداى تعالى فرموده(فانكحوهن باذن اهلهن ).
و مراد از جمله : (فانكحوهن باذن اهلهن ) اين است كه مردم را ارشاد كند به اين كه زنانبرده را نكاح كنند، اما به شرطى كه با اذن صاحب كنيز باشد، چون اختيار امور كنيزانتنها به دست صاحبان آنان است و نه فرد ديگر و اگر از صاحب كنيزان تعبير فرمودبه اهل آنان ، خواست تا به مقتضاى جمله : (بعضكم من بعض )عمل كرده باشد، و بفهماند كنيز هم يكى از افراد خانواده مولا است ، و مولاى اواهل او است .
سپس به يكى از شرايط اين ازدواج اشاره كرده و مى فرمايد: (اين ازدواج بايد بهاجازه مالك صورت گيرد) و بدون اجازه اوباطل است (فانكحوهن باذن اهلهن ).
و در تهذيب به سند خود از ابى العباس بقباق روايت آورده كه گفت : من به امام صادق(عليه السلام ) عرض كردم : آيا جايز است كه مردى با كنيز ديگران بدون اطلاع صاحبشازدواج كند؟ فرمود: اين زنا است ، زيرا خداى تعالى فرمود: (فانكحوهن باذن اهلهن )،با آنها ازدواج كنيد با اذن صاحبانشان .