اهل طمع

معنی کلمه اهل طمع در لغت نامه دهخدا

اهل طمع. [ اَ ل ِ طَ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حریص. طامع. آزمند :
دیده اهل طمع به نعمت دنیا
پر نشود همچنانکه چاه به شبنم.( گلستان ).

معنی کلمه اهل طمع در فرهنگ فارسی

حریص . طامع . آزمند

جملاتی از کاربرد کلمه اهل طمع

ننگ ز خواهش بود اهل طمع را اگر همت حاتم شود جود تو را جانشین
کرده اند اهل طمع را از ازل روئینه تن آب می گردد نباشد گر دل سایل ز سنگ
نیست بر اهل طمع غیر از کدورت حاصلی دست اگر کوتاه گردد آستین بی چین شود
دست خشک اهل طمع را دست رد خواهد شدن می‌کند مشاطه این نقل از زبان شانه‌ها
... طلب که اهل طمع را همیشه بوده به دل
روند اهل طمع دنبال قاتل بر سر و گردن اگر دارند جوهر از دم شمشیر می ریزد
در زمان همّتش گشتند چون گوهر عزیز پیش ازین می‌بود اگر اهل طمع را ذلّتی
نیست حرف تلخ را سوداگری غیر از گدا می کنند اهل طمع از دادن دشنام رقص
بخیل از حرف سایل گوش می گیرد، نمی داند که از خاموشی اهل طمع ابرام می بارد
بعد ازین اهل طمع را منع کردن مشکل است کاین گروه اول عصا از دست دربان برده اند