اهل صفا

معنی کلمه اهل صفا در لغت نامه دهخدا

اهل صفا. [ اَ ل ِ ص َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از صوفیان. ( انجمن آرا ). صاف دل. ( ناظم الاطباء ) : مودت اهل صفا چه در روی و چه در قفا. ( گلستان ). || عیاش. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه اهل صفا در فرهنگ فارسی

کنایه از صوفیان

جملاتی از کاربرد کلمه اهل صفا

خاکساریهاست بیدل رونق اهل صفا می‌کند خاکستر افزون آبرو آیینه را
به سوزِ دل اهل صفا -‌ به عشق و به مهر و به وفا، ای صنم ز پیچه زدن حذر کن
با اهل صفا می خور هان تا نخوری می الا به رخ فرخ اصحاب موافق
حجازیان همه اهل صفا شدند و سرور که شد مقام ظهور تو بیت ربانی
ای پیک نامه بر، خبر او به ما رسان بویی ز کوی صدق به اهل صفا رسان
دعای اهل صفا کرده حرز بازوی خویش نشست و ساعد سیمین حمایل من کرد
آن چه در انجمن اهل صفا جلوه کند دست هر ذره بر او گوهر راز افشاند
اگر به شرط مروت وفا توانی کرد گذر به صفۀ اهل صفا توانی کرد
راست چون نخل وادی ایمن دل اهل صفا کند روشن
کعبه من جمال او میکنمش بدل طواف اهل صفا کنند سعی بهر چنین زیارتی