اهل خانه
معنی کلمه اهل خانه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه اهل خانه
او با خوشروئی و نشاط با ظرفی آب به خانه میآید. آب را در حیاط خانه میپاشند و سال نو را به اهل خانه تبریک میگوید. افراد خانه، با سرور و شادمانی باستقبال سال مج خود میروند و او را به کنار سفره عید و سینی دعوت میکنند. آنها از سال مج با کلوچهها و حلواها و نان و عسل و آجیل و میوه به گرمی پذیرائی میکنند و اعتقاد دارند که از یمن حضور سال مج و از شگون این پذیرائی، سفره شان در سال جدید همیشه پربرکت خواهد بود.
(به معنی: وارد آوردن آزار/آسیب/توهین/ستم فیزیکی توسط یکی از اعضای خانواده یا اهل خانه به عضو دیگر؛ همچنین: روالی تکرارشده یا عادتی/خویی/ریشهدار از چنین رفتاری.)
تا نیاید به خاطرش چیزی پیش او ذکر اهل خانه مکن
سلام كردن شخص به اهل خانه است ، وقتى كه به خانه وارد مى شود، و جواب سلاماهل خانه به او است ، زيرا همين سلام و عليك ، سلام بر خودتان است .
امام صادق (ع ) فرمود: در خانه اى كه خوانندگى (غناء) مى شود، ازنزول بلاهاى دردناك ايمن نيست و دعا مستجاب نمى شود و فرشتگاننازل نمى شوند و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت برگردانيده است. (194)
پرسیدند که سید صلی الله علیه و سلم گفت: خدای دشمن دارد اهل خانه ای که در وی گوشت بسیار خورند.
مانند روايتى كه در مجمع البيان و الدر المنثور از جابر آمده كه گفت :رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: خداى تعالى به خاطر صلاح مردىمسلمان ، وضع فرزند او و نوه او حتى اهل خانه او و بلكهاهل محله او را اصلاح مى كند، و مادام كه آن مرد صالح در بين آنان هست ايشان را در حفظ وحمايت خود، محفوظ مى دارد.
هر گاه به خانه اى وارد شديد به اهل خانه سلام كنيد و تو بر ما سلام نكردى .
بخانه رفتم و گفتم که زه فرموده بر اهل خانه خود زرق و کیمیا کردم
رزق بر اهل خانه تنگ مکن روزی او میدهد، تو جنگ مکن
(الا ان يـاتـيـن بـفـاحـشـه مـبـيـنـه ) - يـعـنـى مـگـر آنـكـه گـنـاهـى ظـاهـر و فـاش ازقـبـيل زنا و يا ناسزا و يا اذيت اهل خانه مرتكب شوند، همچنان كه در روايات وارده از ائمهاهل بيت (عليهم السلام ) وارد شده كه فاحشه عبارت از گناهان مذكور است .
186 نزول بلاى دردناك امام صادق (ع ) فرمود: در خانه اى كه خوانندگى (غناء) مى شود، ازنزول بلاهاى دردناك ايمن نيست و دعا مستجاب نمى شود و فرشتگاننازل نمى شوند و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت برگردانيده است. (194)
چو دیدند این چنینم اهل خانه بر آوردند سر از هر کرانه
آن که به هرکه رسد به سلام ابتدا کند پیش از سخن و دست وی بگیرد. رسول گفت (ص)، «هرکه سخن گوید پیش از سلام، جواب مدهید تا نخست سلام کند». و یکی به نزدیک رسول آمد (ص) و سلام نکرد. گفت، «بیرون رو و باز درآی و سلام کن» و انس می گوید، «چون هشت سال خدمت کردم رسول را (ص) گفت، «یا انس، طهارت تمام کن تا عمرت دراز شود و به که رسی سلام کن تا حسنات تو بسیار شود و چون در خانه خود شوی بر اهل خانه سلام کن تا خیر در خانه تو بسیار شود.»
وز بهر اهل خانه فرستدگه غروب زانگور غژم گشته و آلوی کال خویش
چاکری را که اهل خانه شمرد دست او را به دست او بسپرد
درآن حال در آن روزن به او رسانیدند. اهل خانه بیامدند، وی را دیدند نشسته و چیزی میخورد. گفتند: این از کجا آوردی؟
و رسول (ص) گفت، «کس بود که به حلم و عفو و درجه صایم و قایم بباید و کس بود که نام وی در جریده جباران نویسند و هیچ ولایت ندارد مگر بر اهل خانه خویش»، و رسول (ص) گفت که دوزخ را دری است. هیچ کس بدان راه نشود مگر آن که خشم خویش بر خلاف فرمان شرع راند. و روایت است که ابلیس در پیش موسی (ع) آمد و گفت، «تو را سه چیز بیاموزم تا مرا از حق تعالی حاجت خواهی.» موسی (ع) گفت، آن سه چیز چیست؟» گفت، «از تیزی حذر کن که هرکه تیز سر بود من با وی چنان بازی کنم که کودکان با گوی و از زنان حذر کن که هیچ دام فرو نکردم خلق را که بدان اعتماد دارم چون زنان و از بخیلی حذر کن که هرکه بخیل بود من دین و دنیا هردو بر وی به زیان آورم.»
18 - و در كتاب ارشاد ديلمى است كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) لباس خودرا خودش وصله مى زد، و كفش خود را خود مى دوخت ، و گوسفند خود را مى دوشيد، و بابردگان هم غذا مى شد، و بر زمين مى نشست و بر دراز گوش سوار مى شد و ديگرى راهم پشت سر خود بر آن سوار مى كرد، و حيا مانعش نمى شد از اينكه مايحتاج خود را خودشاز بازار تهيه كرده به سوى اهل خانه اش ببرد، به توانگران و فقرا دست مى داد و دستخودرا نمى كشيد تا طرف دست خود را بكشد، بهر كس مى رسيد چه توانگر و چه درويشو چه كوچك و چه بزرگ سلام ميداد، و اگر چيزى تعارفش مى كردند آنرا تحقير نمىكرد اگر چه يك خرماى پوسيده بود، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بسيار خفيف المؤنه و كريم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون اينكه ، بخندد هميشه تبسمىبر لب داشت ، و بدون اينكه چهره اش در هم كشيده باشد هميشه اندوهگين به نظر مىرسيد، و بدون اينكه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون اينكه اسرافبورزد سخى بود، بسيار دل نازك و مهربان به همه مسلمانان بود، هرگز از روى سيرىآروغ نزد، و هرگز دست طمع به سوى چيزى دراز نكرد.
پس رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) اين سوره را گرفت ، و به طرف مكهبرگشت ، در حالى كه قلبش به شدت مى تپيد، تا به خانه خديجه دختر خويلد رسيد،گفت : مرا بپيچيد، مرا بپچچيد، اهل خانه او را در روپوشى پيچيدند، تا آن حالت ترس واضطرابش آرام گرفت ، آنگاه به خديجه رو كرد و داستان را براى او باز گفت ، و درآخر گفت بر جان خود مى ترسم . خديجه گفت : ابدا چيزى نيست ، خدا هرگز تو را خوارنمى كند، براى اينكه تو شخصى نيكوكارى ، و صله رحم مى كنى و زحمت ديگران راتحمل مى نمايى و برهنگان را مى پوشانى ، تو ميهمان نواز و ياور مبتلايانى .