اهل حل و عقد

معنی کلمه اهل حل و عقد در لغت نامه دهخدا

اهل حل و عقد. [ اَل ِ ح َل ْ ل ُ ع َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معتمد مردمان. کسانی که سررشته کاری را در دست دارند. کسانی که زمام کار بدست آنهاست : فلان کس اهل حل و عقد است.

معنی کلمه اهل حل و عقد در فرهنگ فارسی

معتمد مردمان

معنی کلمه اهل حل و عقد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصطلاح «اهل حل و عقد» به معنای عده ای از افراد تاثیرگذار و عالمان به شریعت است. منشا ورود این اصطلاح به علم کلام و اصول فقه اهل سنت، تئوریزه کردن چگونگی نصب خلفاء به خصوص خلیفه اول و دوم است. ولی از آن جا که هیچ دلیل شرعی در مورد آن وجود ندارد، در تعداد و ویژگی های این افراد و نیز چگونگی حصول اتفاق، اختلاف نظر وجود دارد.
اصطلاح «اهل حل و عقد» یکی از اصطلاحات رایج در علم کلام و اصول فقه اهل سنت است:فخر رازی ذیل تعریف اجماع می نویسد: «اجماع در اصطلاح علما عبارت است از اتفاق اهل حل و عقد از امت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) بر یک امر، و منظور از اتفاق؛ اشتراک در اعتقاد یا در قول یا در فعل است... و منظورمان از اهل حل و عقد؛ مجتهدان در احکام شرعیه می باشد»
فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۲۰، بیروت، مؤسسة الرساله، چاپ سوم، ۱۴۱۸ق.
موضوع «اهل حل و عقد» اولین بار در کتب اهل سنت برای تئوریزه کردن چگونگی به خلافت رسیدن خلفا به خصوص خلیفه اول و دوم؛ طرح ریزی و اجرا شد.همان طور که می دانیم، شیعه امامیه تنها راه مشروع و عقلایی برای نصب امام و خلیفه را از طریق نص و نصب الهی، با ابلاغ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) یا امام منصوب پیشین می داند. ولی اهل سنت راه چنین مشروعیتی را ابتدا اجماع مسلمین اعلام کرده بودند ولی از آن جا که با اشکال های متعددی مواجه شدند، از جمله حاصل نشدن اجماع و نبود میل و رغبت بر خلافت اولین خلیفه از طرف همه اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و...؛ لذا در صدد بر آمدند تا دایره آن را تنگ کنند؛ از این رو به اتفاق اهل حلّ و عقد بسنده کردند.تفتازانی درباره شروط امام می گوید: «و لازم نیست که امام؛ هاشمی (از بنی هاشم)، معصوم، و افضل از همه مردم حکومتش باشد، (گویا وی ابتدا شرایط خلیفه اول و دیگران را دیده، آن گاه برای امامت جامعه شرط تعیین کرده است!) بلکه امامت به روش هایی از جمله اتفاق اهل حل و عقد تحقق می یابد و شرطی هم در تعداد آنان نیست»
تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج ۵، ص۲۳۳، افست قم، الشریف الرضی ، چاپ اول ، ۱۴۰۹ق.
البته تعداد افراد اهل حل و عقد همیشه مورد اختلاف علمای اهل سنت بوده است؛ ماوردی در کتاب «الاحکام السلطانیه» می گوید: «امامت امت با دو روش تحقق می یابد؛ اول: با انتخاب اهل حل و عقد. دوم: با وصیت و عهدی که امام قبلی برای امام بعدی می نویسد و او را جانشین خود می کند. (جالب است که این دو مورد دقیقاً در صدد توجیه دو مدل متفاوت از به خلافت رسیدن خلیفه اول و دوم است.) اما علما اختلاف کرده اند که تعداد افراد اهل حل و عقد چند نفر باید باشد؟ عده ای گفته اند اکثر آنان باید حاضر باشند ولی این نظریه با توجه به خلافت ابوبکر؛ رد می شود؛ زیرا که برای خلافت او همان تعدادی که با او (در سقیفه) بودند، رضایت دادند و منتظر آمدن دیگر اصحاب نشدند!...»
ماوردی، ابوالحسن علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، ص۲۱ – ۲۳، قاهره، دار الحدیث، بی تا.
...

جملاتی از کاربرد کلمه اهل حل و عقد

علاوه بر اين كه عين اين اشكال به خود او برمى گردد، با اين بيان كه مى گوييم : ماامروز نمى توانيم امت واحده اى در تحت لواى اسلامتشكيل دهيم ، تا آن چه اهل حل و عقد تصميم مى گيرند در بين خود اجرا كنيم .
اينك به اول بحث پيرامون آيه برگشته مى گوييم : از آن چه گذشت براى خوانندهروشن شد كه ما نمى توانيم جمله : (و اولى الامر منكم ) راحمل كنيم بر جماعتى كه براى حل و عقد امور جامعه دور هم جمع مى شوند، و معنا نداردبفرمايد اجتماعيه اهل حل و عقد را اطاعت كنيد، حال فرمان را به هر معنايى كه تفسيرشبكنيم بالاخره معناى درستى دست نمى دهد.
خوب وقتى سبب ، چنين سببى است ، بايد قرآن كريم حدود آن سبب وسعه دايره آن را بيانكند، و اين منت را هم بر بشر بگذارد همان طور كه خداى تعالى بر بشر منت نهاد و براىهدايت او قرآن و محمد (صلى اللّه عليه و آله ) را فرستاد و وظيفه امت را معلوم كرد، بايددر همان قرآن وظيفه اجتماعى اين عده كه نامش اهلحل و عقد است را نيز براى خود اهل حل و عقد بيان كند، همانطور كه براى پيغمبرش آن رابيان كرد، و نيز لازم است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به امت خود و مخصوصابه نيكان از اصحاب خود بيان كند، اهل حل و عقد بعد از من كه عنوانشان در قرآن (اولىالامر) است چه كسانيند، و چه حقيقتى دارند، حد و مرزشان ، وسعه دايره عملشان چيست ، وچقدر است ، و آيا هياءت حاكمه و يا بگو اهل حل و عقد و يا بگو (اولى الامر) در هرعصرى يكدسته هستند، براى تمامى قلمرو اسلام ، و يا در هر جمعيتى اسلامى يك عده اولىالامر خواهند بود، مثلا اعراب يك عده ، و آفريقائيها يك عده ، و شرقى ها يك عده ، و همچنينهر جمعيتى يك عده اولى الامر براى خود دارند، تا در بين ايشان در نفوس و اعراض واموالشان حكم برانند؟.
پس اگر بين اهلحل و عقد مسلمين با اهل حل و عقد ساير جوامع تفاوتى هست ، واهل حل و عقد مسلمين مصون از خطا و معصوم از غلط و اشتباهند از اين باب نيست كه نظير خبرمتواتر عادتا خطا در آن راه ندارد، بلكه به اعتراف خود شما از اين باب است كه خداىتعالى از خطا بودنش جلوگيرى كرده ، پس عامل در مصونيتاهل حل و عقد يك عامل عادى معمولى نيست ، بلكه از سنخعوامل خارق العاده ، و خلاصه از باب معجزه است ، و معلوم مى شود كه كرامتى با هر بهاين امت اختصاص يافته ، و اين امت را حفظ مى كند، و از رخنه كردن هر شر و فسادى درجماعت مسلمين و در نتيجه از تباهى وحدت كلمه آنان جلوگيرى مى نمايد، و بالاخره سببىاست معجز و الهى و هم سنگ قرآن كريم ، سببى است كه تا قرآن زنده است آن سبب نيززنده است و رابطه آن با زندگى امت اسلام نظير رابطه اى است كه قرآن با زندگى اينامت دارد، چيزى كه هست قرآن با زندگى علمى و معارفى اين امت رابطه دارد، و آن سببالهى و معجز با زندگى عملى امت داراى رابطه است .
از سوى ديگر گيرم كه در زمان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) شرم داشتند از اينكه درباره اولى الامر و جانشين رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) چيزى بپرسند، چرابعد از رحلت آن حضرت در اختلافهايى كه پيش آمد، و فتنه هايى كه يكى پس از ديگرىبالا گرفت سخنى از اين اهل حل و عقد به ميان نيامد، و چرا در بگومگوهايى كه كرده اند وتاريخ اسلام كلمه به كلمه آن را ضبط كرده ، و حتى حرف به حرف آنها را به دست مارسانده ، اسمى و اثرى از اهل حل و عقد در هيچ خطابى و هيچ كتابى ديده نمى شود، نه دربين قدماى مفسرين ، نه صحابه و نه تابعين ، فقط و فقط درطول اين چهارده قرن آقاى فخر رازى ، و بعضى از علماى بعد از وى از اين ماجرا خبردارشدند.
خواننده محترم اگر در تاريخ جستجو كند، و حوادث گذشته تاريخ را و همچنين حوادثعصر حاضر را كه در امت ها و قبايل رخ مى دهد بنگرد موارد بسيار زيادى را پيدا خواهدكرد كه اهل حل و عقد هر امت در مسائل مهم مملكتى و قبيله اى دور هم جمع شده اند و بعد ازمشورت و بگومگوها، يك راءيى را پسنديده و بهدنبال آن به مرحله اجرايش گذاشته اند حال يا خوب از آب در آمده ، و يا خطا بوده ، پسخطا هر چند در نظريه هاى فردى بيشتر است ، تا در نظريه هاى اجتماعى ، و ليكن آراىاجتماعى هم ، چنان نيست كه هيچ خطايى در آن راه نداشته باشد، اين شما و اين تاريخ واين شما و اين حوادث عصر خود ما كه هر دو شهادت مى دهند بر مصاديق بسيار بسيارزيادى كه آراى اهل حل و عقد خطا از آب در آمده .
ربانی پس از پیروزی مجاهدین و شکست دولت نجیب الله احمدزی در ۱ تیر/سرطان ۱۳۷۱ (۲۸ ژوئن ۱۹۹۲)، طبق توافق‌نامه گروه‌های مجاهد افغانستان در کنفرانس اسلام‌آباد، به عنوان دومین رئیس‌جمهور موقت افغانستان بعد از دوره دوماهه صبغت‌الله مجددی برگزیده شده بود تا در دورهٔ چهارماههٔ ریاست خود زمینهٔ انتخابات را فراهم کند. اما بر اثر جنگ‌های شدید، و نقض توافقات از طرف جناح‌های مختلف، زمینهٔ انتخابات فراهم نشد و ربانی برای تعیین رئیس‌جمهور بعد از خود شورای اهل حل و عقد را در شهر هرات افغانستان و با حضور شخصیت‌های مختلف از اقوام و نواحی مختلف افغانستان برگزار کرد.
پس اگر مراد از كلمه (اولى الامر)، اهل حل و عقد باشد هيچ چاره اى جز اين نداريم كهبگوييم : اولى الامر نيز مانند ساير مردم جايز الخطايند چيزى هست از آن جايى كهبرجستگان جامعه و گروهى فاضل و آگاه به امور و مدرب و مجربند، خطايشان خيلىكمتر از مردم عامى است ، و اگر قرآن كريم مردم را امر كرده كه از اين دسته اطاعت كنيد،با اينكه خطا هم دارند از باب مسامحه و صرف نظر كردن از موارد خطا بوده ، چونمصلحت مهم ترى كه همان حفظ وحدت مسلمين است در نظر بوده است .
و اين احتمالعلاوه بر اين كه باطل است ، چون با ناموس عمومى منافات دارد، و آن اين است كه ادراككل اهل حل و عقد چيزى جز ادراكهاى فرد فرد آنان نيست و وقتى فرد فرداهل حل و عقد ممكن الخطا باشند كل ايشان نيز جايز الخطا خواهند بود، علاوه بر اين ،اشكالى ديگر نيز بر آن وارد است ، و آن اين است كه اگر راءى اولى الامر به اين معنايعنى به معناى اهل حل و عقد _ اينچنين پشتوانه اى شكست ناپذير دارد، بايد هيچگاه ازاثر دادن تخلف نكند، و اگر چنين است پس اين همهاباطيل و فسادهايى كه عالم اسلامى را پر ساخته به كجا منتهى مى شود؟ و از كجاسرچشمه گرفته است .