[ویکی فقه] اهالی مکه را اَهل حَرَم گویند. ۱. ↑ حریری، فرهنگ اصطلاحات حج، ص۲۱. منبع تونه ای، مجتبی، فرهنگنامه حج، ص۱۵۴. رده های این صفحه : اماکن | تاریخ اسلام | جغرافیای اسلامی | مکه [ویکی حج] اهل حرم؛ به ساکنان محدوده حرم مکی اطلاق می شود. به اعراب اهل حرم، حمس و اعراب اهل حل، حله گفته می شده و هر کدام احکام خاصی داشتند. اهل حرم در برخی از موارد مانند قبله، صید، استطاعت، طواف وداع، مصرف قربانی و میقات احکام خاصی دارند. به عنوان مثال: قبله احل حرم خود کعبه و قبله ساکنان مناطق دور را حرم می دانند. اهل حرم ترکیبی اضافی و مرکب از «اهل» و «حرم» است. برای واژه اهل، معانی گوناگون یاد شده که با توجه به مضاف الیه آن، تغییر می یابد. این واژه هنگامی که به مکان اضافه شود، به افرادی که در آن مکان ساکن باشند، اطلاق می گردد. حرم نیز به محدوده ای گرداگرد کعبه گفته می شود. در فقه اسلامی، این ترکیب اضافی درباره افرادی که ساکن محدوده حرم هستند، به کار می رود. از این اصطلاح با تعابیری چون ساکنان حرم، اهل مکه، مکی و حرمی نیز یاد می شود. گزارش های تاریخی پیش از اسلام حاکی از آن است که عرب در شیوه اجرای آیین های دینی به دو دسته تقسیم می شدند: حمس یعنی قریش که اهل حرم به شمار می آمدند؛ و حلّه که بیرون از حرم بودند. قبایل عربی که ساکن منطقه حرم نبودند، می بایست در جامه های اهل حمس، حج یا عمره را به جا می آوردند و غذای خود را از آنان می خریدند.
جملاتی از کاربرد کلمه اهل حرم
با خبر گشتند چون اهل حرم پای تا سر سوختند از این ستم
ناصرالدین شاه که استعداد ادبی و علاقه به سرودن شعر داشت، گاهی هنگام بازدید از اتاق جیران اشعاری میسرود و به زمزمه میخواند. این ابیات را اهل حرم یادداشت میکردند و سوادهایی از آن استنساخ میشد و دست به دست میگشت. ابیات آغازین یکی از مشهورترین این مراثی چنین است:
ظاهر اين آيه مى رساند كه افاضه بر طبق سنت ديرينه اى كه قريش داشتند واجب است ،و مى خواهد مخاطبين را در اين سنت ملحق به نياكانشان كند. بنابراين آيه شريفه باروايتى كه مى گويد: (قريش و هم سوگندانشان كه به عرف محلى حمس ناميده مى شدند،وقوف به عرفات نمى كردند، بلكه تنها به مزدلفه وقوف مى كردند، و منطقشان اينبود كه ما اهل حرم نبايد از حرم خدا دور شويم ، خداى تعالى در آيه بالا دستورشان دادكه شما هم مانند ساير مردم كوچ كنيد، از همانجائى كه آنان كوچ مى كنند، يعنى ازعرفات ) منطبق مى شود و بنابراين ذكر اين حكم بعد از جمله : (فاذا افضتم من عرفات...)، و بكار بردن كلمه (ثم ) كه بعديت را مى رساند، در آن جمله براى اين است كهترتيب ذكرى را رعايت كرده باشد، و در حقيقت گفتار به منزله است دراك است ، و معنايشاين است كه احكام حج اينهائى بود كه ذكر شد، چيزى كه هست بر شما واجب است كه دركوچ كردن مانند ساير مردم از عرفات كوچ كنيد، نه از مزدلفه .
وانکه را دوست به تهمت رد کرد مپذیر ار همه ز اهل حرم است
رکاب پدر را پسر بوسه داد به بدرود اهل حرم رو نهاد
چون کاروان دشت بلا ره به شام کرد صبح امید اهل حرم رو به شام کرد
ز جا خیز و علم بردار و با من هم عنانی کن به دور خیمه ها اهل حرم را پاسبانی کن
چو آسوده گشتند اهل حرم به ایوان اهریمن پرستم
از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال کنند، بگو: گناهی است بزرگ، ولی بازداشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و پایمال کردن حرمت حرم خدا و بیرون کردن اهل حرم از آن نزد خدا بسیار گناه بزرگتری است و فتنهگری، فساد انگیزتر از قتل است. و کافران پیوسته با شما مسلمین کارزار کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند، و هر کس از شما از دین خود برگردد و به حال کفر باشد تا بمیرد چنین اشخاص اعمالشان در دنیا و آخرت ضایع و باطل گردیده، و آنان اهل جهنّمند و در آن همیشه خواهند بود.
زشور نالهٔ اهل حرم ولی خدا گشود دیده و بر هر طرف نمود نظر
فرموده : اهل حرم در مشعر وقوف مى كردند و ساير مردم در عرفات ، واهل حرم از مشعر حركت نمى كردند تا اهل عرفات به مشعر برسند، در همان ايام مردى كهنامش ابو سيار بود، و الاغى سرحال داشت ، از همهاهل عرفات جلو مى افتاد، و در نتيجه همينكه اهل مشعر او را مى ديدند مى گفتند: اينك ابوسيار از عرفات رسيد، آن وقت حركت مى كردند، پس خداى تعالى دستورشان داد همگىبايد به عرفه وقوف كنند و از آنجا كوچ كنند.
با اهل حرم خاصه دل افسرده سکینه در شطّ تو با آنکه روان بود سفینه
آگاه بدی ز خوب و زشتم کز اهل حرم و یا کنشتم
عرق عوام النسا، بردن از ایوان برون خیل خواص الرجال، ز اهل حرم داشتن
پس (كعب ) به اهل مكه پيشنهاد كرد كه سى نفر از شما و سى نفر از ما به كنار خانهكعبه برويم و شكمهاى خود را بر ديوار خانه كعبه بگذاريم و با پروردگار كعبه عهدكنيم كه در نبرد با محمد كوتاهى نكنيم ، اين برنامه نيز انجام شد، و پس از پايان آن ،ابوسفيان رو به كعب كرده ، گفت : تو مرد دانشمندى هستى و ما بيسواد و درس نخوانده !،به عقيده تو، ما و محمد كدام به حق نزديكتريم ، كعب گفت : آئين خود را براى من كاملاتشريح كن ابوسفيان گفت : ما براى حاجيان ، شتران بزرگ قربانى مى كنيم ، و بهآنها آب مى دهيم ، ميهمان را گرامى مى داريم ، و اسيران را آزاد كرده ، و صله رحم به جامى آوريم ، و خانه پروردگار خود را آباد نگه مى داريم ، و بر گرد آن طواف مى كنيم ،و ما اهل حرم خدا سرزمين مكه ايم ، ولى محمد از دين نياكان خود دست برداشته ، و قطعپيوند خويشاوندى كرده ، و از حرم خدا و آئين كهن ما بيرون رفته ، و آئين محمد آئينى استتازه و نوپا - كعب گفت : به خدا سوگند آئين شما از آئين محمد بهتر است !،