انگشت نمایی. [ اَ گ ُ ن َ / ن ِ / ن ُ ] ( حامص مرکب ) شهرت کردگی درنیک نامی و یا بدنامی ولی در بدنامی بیشتر استعمال میکنند. ( ناظم الاطباء ). معروفیت. رسوایی : عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی.سعدی.|| نمایش چیزی به انگشت. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه انگشت نمایی در فرهنگ فارسی
۱ - معروفیت شهرت ( بنام نیک ). ۲ - شهرت ببدی (غالبا بمعنی اخیر مستعمل است ) .
جملاتی از کاربرد کلمه انگشت نمایی
ای روی تو انگشت نمایی از حسن بالای چو سرو تو بلایی از حسن
می نمایند به یکدیگرم از دور عوام هرکه عاشق شود انگشت نمایی باشد
نه من انگشت نمایم به هواداری رویت که تو انگشت نمایی و خلایق نگرانت
تا بدیدم خم ابروی هلال آسایش قدم انگشت نمایی ست که گفتن نتوان
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
نیست در حلقه مستان ز من آلوده تری اهل هر سلسله انگشت نمایی دارد