( آنکش ) آنکش. [ ک ِ ] ( ضمیر + حرف ربط + ضمیر ) مخفف آنکه اَش. آنکه او را : هر آن شمعی که ایزد برفروزد هر آنکش پف کند سبلت بسوزد.ابوشکور ( از تحفه اوبهی ).
معنی کلمه انکش در فرهنگ عمید
( آنکش ) آن که او را. آن که او را.
معنی کلمه انکش در فرهنگ فارسی
( آنکش ) ( اسم ) مخفف آنکهاش آنکه او را.
جملاتی از کاربرد کلمه انکش
که جان آدمی زنده به علم است کدامین علم انکش بار حلم است