انکتیل دوپرون
معنی کلمه انکتیل دوپرون در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه انکتیل دوپرون
شناخت امروزی از اوستا و محتوی آن تا حد زیادی مرهون تلاشهای شرقشناسان غربی در بازشناسی زبان اوستایی است. هرچند در گذشته در ابتدای دوران اسلامی نیز پژوهشهای عمدهای در این زمینه از سوی برخی دانشمندان مانند ابوریحان بیرونی و شهرستانی و ابن ندیم صورت گرفته بود اما پژوهشهای روشنگر از حدود سده هجدهم آغاز شد. جایی که انکتیل دوپرون در سال ۱۷۵۵ تصمیم گرفت از فرانسه سفری به شرق را آغاز کند تا ببیند آیا هنوز کسی بر این دین باقی مانده است یا خیر.
یک فرانسوی به نام انکتیل دوپرون در سال ۱۷۵۸ در هندوستان اوستا را نزد یک موبد پارسی به نام دستور داراب آموخت، وی در بازگشت به فرانسه به برگردان اوستا به فرانسوی پرداخت و در ۱۷۷۱ اوستای خود را به چاپ رساند. هممیهن دیگر او بورنوف در سال ۱۸۸۳ یسنا را به فرانسوی برگرداند و نشر نمود. از این تاریخ بود که اوستاشناسی پایه علمی گرفت چرا که بورنوف برای برگردان و فهم واژگان دست به روشی تازه زد، او برای دانستن معنای واژگان به سانسکریت که بسیار به اوستایی نزدیک است روی آورد و از همین راه دستور زبان اوستایی را نیز یافت.
قصهٔ سنجان نخست در سال ۱۷۷۱ با برگردان فرانسوی آبراهام انکتیل دوپرون به اروپاییان شناسانده شد اما تا ابتدای قرن بیستم چندان مورد توجه نشد.
همچنین زادگاه وی را به بلخ نسبت دادهاند. اندکی از خاورشناسان غربی مانند انکتیل دوپرون بلخ را زادگاه زرتشت دانستهاند. در وندیداد در فَرگَرد اول به روشنی دیده میشود که ایرانویج میبایست در مشرق فلات ایران واقع بودهباشد، در مجاورت سرزمینهای سُغد، مَرو و بلخ،... که بلافاصله بعد از آن آمدهاند.
در سال ۱۸۰۱ میلادی انکتیل دوپرون این اثر را از فارسی به لاتین ترجمه کرد و موجب شناساندن اوپانیشادها به جهان غرب شد. این ترجمه توجه متفکران غربی را به این متون جلب کرد و فلاسفهای چون شوپنهاور و شلینگ این آثار را مطالعه و تحسین کردند. هندشناسان معاصر نیز به بررسی تطابق برخی مفاهیم بنیادی در اوپانیشادها و فلسفه غربی پرداختهاند.