انهی

معنی کلمه انهی در لغت نامه دهخدا

انهی. [ اِ ها ] ( ع ص ) نعت تفضیلی است. نهی کننده تر: در حدیث است ، قیل من خیرالناس یا رسول اﷲ قال آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنکر.
انهی. [ اِ ] ( ع مص ) ممال انهاء. انها. خبر دادن. پوشیده خبر دادن : مقرر گشت که هیچ خانه نیست بر آنجمله که انهی کرده بودند. ( تاریخ بیهقی ). او را سوگند داده آمده است که آنچه رود پوشیده انهی کند. ( تاریخ بیهقی ). خوارزمشاه بنده را بخواند و گفت تو که صاحب بریدی شاهد حال بودی چنانکه رفت انهی کن. ( تاریخ بیهقی ).
زبان سوسن آزاد و چشم نرگس را
خواص نطق و نظر داد بهر انهی را.انوری.رجوع به انها و انهاء شود.
انهی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَهی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه انهی در فرهنگ عمید

= انها

معنی کلمه انهی در فرهنگ فارسی

انهائ : (زبان سوسن آزاد و چشم نرگس را خواص و نطق داد بهر انهی را. )
جمع نهی

جملاتی از کاربرد کلمه انهی

اگر بماند سرّی نهفته در گردون اشاره تو معیّن شده است انهی را
قاسم صور شرح حال مرا کرد انهی به هیئت وزرا
حفظ یزدان ز یمین تو همی کرد انهی فتح گردون ز یسار تو همی کرد آواز
کرد انهی به قصّه سلطان را به شفیع آورید یزدان را
چنانکه سوسن و نرگس به خدمت انهی مرتبند چه انکار را، چه دعوی را
زبان سوسن آزاد و چشم نرگس را خواص نطق و نظر داد بهر انهی را