انمله

معنی کلمه انمله در لغت نامه دهخدا

( انملة ) انملة. ( ع اِ ) بهر سه حرکات همزه و میم که مجموعاً نه لغت میشود به معنی سرانگشت. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ). سرانگشتان. ( مهذب الاسماء ). هر انگشت که بر آن ناخن باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ناخن و چنگل. ( ناظم الاطباء ). ج ، انامل و انملات. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه انمله در فرهنگ فارسی

سرانگشت، یا بندانگشت که بر آن ناخن است، انامل جمع
( اسم ) سر انگشت جمع : انامل .

جملاتی از کاربرد کلمه انمله

و چون به خلوت مى روند، سرانگشت خود را از شدت خشمى كه بر شما دارند مى گزند.و كلمه (عض ) گاز گرفتن با دندان با فشار است . و كلمه(انامل ) جمع انمله است كه به معناى نوك انگشتان است . و كلمه (غيظ) به معناى خشمو كينه است . (و عض انامل بر فلان چيز) مثلى است كه در مورد تاءسف و حسرت ورساندن شدت خشم و كينه زده مى شود.