انمحاق

معنی کلمه انمحاق در لغت نامه دهخدا

انمحاق. [ اِ م ِ ] ( ع مص ) کاهیده شدن. ( آنندراج ). نیست شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || دیده نشدن هلال در آخر ماه. ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه انمحاق

شنو باز از سرائر بی ز آثار بحق است انمحاق مرد سیار