انماط

معنی کلمه انماط در لغت نامه دهخدا

انماط. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَمَط. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قسمها. نوعها. شکلها. طرزها. گونه ها. روش ها. || ابره ، هر فرش که باشد و نوعی از گستردنی نگارین. ( آنندراج ): باغات چهارگانه... مبسوط به انواع انماط عبقری. و معطر به روایح اسفاط عنبری. ( ترجمه محاسن اصفهان ). || جامه پشمین که بر هودج افکنند. ( آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه انماط

و در كافى به سند خود از عبد الرحمان انماط فروش از امام صادق (عليه السلام ) روايتكرده كه گفت : قريش را رسم چنين بود كه مشك و عنبر به بتهاى پيرامون كعبه مىماليدند، و بت (يغوث ) برابر در خانه و بت (يعوق ) طرف دست راست كعبه و بت(نسر) طرف دست چپ آن قرار داشت و چونداخل حرم مى شدند براى يغوث سجده مى كردند و بدون اينكه سر بلند كرده و منحنىشوند، در همان سجده به طرف يعوق مى چرخيدند، و سپس به طرف دست چپ آن به سوىنسر بر مى گشتند، آنگاه اينطور تلبيه مى گفتند: (لبيك اللّهم لبيك لبيك لا شريكلك الا شريك هو لك ، تملكه و ما ملك - يعنى لبيك اى خدا، لبيك اى خدا، تو شريكىندارى ، مگر آن شريكى كه هم خودشان و هم مايملكشان ملك تو است ) خدا براى اينكهبه آنان بفهماند بتها مالك چيزى نيستند، مگس سبز رنگ كه داراى چهاربال بود فرستاد، و تمامى آن مشك و عنبر را كه بر بتها بود بخورد و اين آيه را بدينمناسبت نازل كرد: (يا ايها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ...).