انمار

معنی کلمه انمار در لغت نامه دهخدا

انمار. [ اَ ] ( ع اِ ) خطهای پای گاو دشتی.( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || ج ِ نَمِر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پلنگان. ( غیاث اللغات ).
انمار. [ اِ ] ( ع مص ) آب گوارد ( گوارا ) و ساده یافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آب خوشگوار و شیرین یافتن. ( آنندراج ). به آب پاکیزه و روشن رسیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه انمار در فرهنگ فارسی

آب گوارد و ساده یافتن آب خوشگوار و شیرین یافتن . باب پاکیره و روشن رسیدن .

جملاتی از کاربرد کلمه انمار

علامه مجلسى (ره ) از كازرونى نقل كرده كه ، درذيل حوادث سال پنجم ، چنين اقاده داشته است : ((و در اينسال ، غزوه ذات الرقاع پيش آمد و آنچنان بود كه كسى به مدينه وارد شد و به پيامبرصلى الله عليه و آله خبر داد كه انمار و ثعلبه جمعيت هاى زيادى فراهم آورده اند كه بامسلمين جنگ كنند اين خبر به پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد. شب شنبه دهم محرم باچهار صد نفر و به قولى هفتصد نفر از مدينه بيرون شد و بهمحل ايشان در ذات الرقاع ، كه نام كوهى است ، رسيد،ليكن جز چند زن در آنجا كسى رانديد، زنان را كه از آن جمله دوشيزه اى صاحبجمال بودند بگرفتند و اعراب به كوهها بگريختند و مسلمين بيم داشتند كه مبادا اعراببرگردند و بى خبر برايشان بتازند، پس پيغمبر با ياران نماز خوف اقامه كردند، واين نخستين نماز خوف بوده است در اسلام ...)) (101)
و در فتح القدير است كه ابن ابى حاتم از جابر بن عبدالله روايت مى كند كه گفت :وقتى رسول الله (صلى الله عليه و آله ) از غزوه بنى انمار برمى گشت در ذات الرقيعدر محلى مشرف بر نخلستانى فرود آمد و در حالى كه بر لب چاهى نشسته و پاهاىمبارك را در چاه انداخته بودند مردى از بنى النجار بنام وارث به رفقاى خود گفت : منمحمد را خواهم كشت ، رفقايش پرسيدند چگونه ؟ گفت : به او مى گويم شمشيرت را بهمن ده ، وقتى به من داد، با همان شمشير او را مى كشم . اين بگفت و نزديك آن حضرت آمد وعرض كرد: اى محمد شمشير خود را به من ده تا ببويم ، حضرت شمشير خود را به وىداد، در همان لحظه دستش به لرزه در آمد و شمشير از دستش به زمين افتاد،رسول الله (صلى الله عليه و آله ) فرمود: خدا نگذاشت آنچه مى خواستى انجام دهى ،بعد از اين واقعه خداى تعالى اين آيه را فرو فرستاد: (يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك ...).
و در مجمع البيان در حديثى از فروه بن مسيك آمده ، كه گفت : ازرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدم : سبا مرد بوده يا زن ؟ فرمود مردىاز عرب بود كه ده فرزند داشت ، كه شش تن از آنان تيامن كردند، (يعنى در يمن سكونتنمودند)، و چهار تن ديگر تشاوم كردند، (يعنى در سرزمين شاممنزل گزيدند)، اما آن شش نفر كه در يمن منزل كردند، ازد، كنده ، مذحج ، اشعرون ، انمار،و حمير بودند، در اين جا مردى پرسيد انمار چيست ؟ فرمود: قومى بودند كه خثعم و بجيلهاز ايشان اند، و اما آن چهارتنى كه در شام منزل گزيدند، عامله ، خدام ، لخم ، و غسانبودند.