انفحه

معنی کلمه انفحه در لغت نامه دهخدا

( انفحة ) انفحة. [ اِ ف َ ح َ / اِ ف َح ْح َ / اِ ف ِ ح َ ] ( ع اِ ) چیزی است زردرنگ که از شکم بره و بزغاله شیرخواره برآید و آن را بر پاره پشم بردارند پس ستبر و خشک گردد و بگفته اصمعی و ابوزیدشکنبه بره و بزغاله را گویند که هنوز علف نخورده باشد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آن را بفارسی پنیرمایه گویند زیرا چون آن را در شیر بیامیزند پنیر گردد. ( ناظم الاطباء ). در استعمالات طبی و غیر آن دیده شده است که گاه از انفحه پنیرمایه خواهند و گاه معده چهارم ستور نشخواری را اراده کنند که در تداول عامه آن را شیردان و شیردانی گویند. ( یادداشت مؤلف ). انفحة شیری باشد که منجمد و بسته می شود و در شکنبه بچه شتر یا میش یا بزو غیره بهم می رسد بشرطی که آن بچه تا حال گیاه نخورده باشد پس شکمش شکافته شیر مذکور که بزردی مایل می شود بیرون می آورند و خشک می کنند و در دواها بکار می برند. ( غیاث اللغات ). انفحه شیردان است که بعد از آنکه حیوان علف خورد جای سرگین می شود و پنیرمایه آنست که در شیردان از شیر بهم می رسد پس اطلاق انفحه بر پنیرمایه چنانکه مشهور و در کتب مسطور است از قبیل اطلاق محل است و اراده حال. ( آنندراج ). منفحة. ینق. ( یادداشت مؤلف ). و در المنجد راجع به معنی اول آمده است : و هو المعروف عند العامة بالمجبنة . پنیرمایه که لبوه گویند. ( ناظم الاطباء ) : اگر حاجت آید مقدار نیم دانگ پنیرمایه خرگوش که به تازی انفحه گویند... ( ذخیره خوارزمشاهی ).
انفحة. [ اِ ف َ ح َ ] ( ع اِ ) درختی است شبیه به درخت بادنجان. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گیاهی است شبیه به بوته بادنجان. ( ناظم الاطباء ). باذنجان. ( نشوءاللغة ص 89 ). و رجوع به بادنجان و نشوءاللغة شود.

معنی کلمه انفحه در فرهنگ فارسی

( اسم ) پنیر مایه
درختی است شبیه به درخت بادنجان . گیاهی است شبیه به بوته بادنجان .

معنی کلمه انفحه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِنفَحَه به معنی پنیرمایه و شیردان یا مجموع آن دو می باشد و در باب طهارت و اطعمه و اشربه از آن سخن رفته است.
این کلمه به کسر همزه و فتح فاء و حاء خوانده می شود.
معانی مختلف انفحه
اِنفَحَه در معانی زیر به کار رفته است:
۱ - پنیرمایه
۲ - شیردان حیوان نشخوار کننده شیرخوار
۳ - مجموع پنیرمایه و ظرف آن (شیردان).
انفحه در کلمات اهل لغت و فقهاء
کلمات اهل لغت و به تبع آنان فقها در معنای انفحه مختلف است.
۱. مادّه زرد رنگی که از شکم برّه و بزغاله شیرخوار، بلکه هر حیوان نشخوار کننده شیرخوار به دست آید و چون با شیر بیامیزد پنیر گردد. در فارسی به آن پنیرمایه گویند.
۲. شکنبه حیوان نشخوار کننده شیرخوار که ظرف آن مادّه زرد رنگ‏است. به ظرف مادّه زرد رنگ قبل از گیاه خوار شدن حیوان، انفحه و بعد از آن کَرش گویند. به آن معده چهارم و شیردان نیز گفته می‏شود.
۳. انفحه به مجموع ظرف و مظروف گفته می‏شود.
حکم طهارت خود انفحه
...

جملاتی از کاربرد کلمه انفحه

و در پاك بودن ملحق مى شود به چيزهائى كه ذكر شد انفحه كه عبارتست از چيز زردرنگى منجمد كه در جوف سيراب بره و بزغالهقبل از غذا خور شدن قرار دارد و با آن پنير درست مى كنند و همچنين شيرپستان حيوان مردارپاك است و (اين دو يعنى تخم مرغ وشير) به خاطر اين كه ظرف آن نجس است نجس نمىشود و احتياط به اجتناب در شير حيوان مرده حرام گوشت ترك نشود.