انعمها

معنی کلمه انعمها در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَنْعَمَهَا: آن رابه عنوان نعمت داد
ریشه کلمه:
نعم (۱۴۴ بار)ها (۱۳۹۹ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه انعمها

و قرآن كريم اين حدس شما را تصديق دارد و مى فرمايد: (ذلك بان اللّه لم يك مغيرانعمه انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم ) و به حكم اين آيه شريفه نيت هاى پاك واعمال صالح در روى آورى نعمتى كه به آدمى اختصاص مى يابد دخالت دارد و چوندخالت دارد وقتى كسى نيت و اعمال خود را تغيير دهد خداى تعالى نيز رفتار خود را تغييرمى دهد و رحمت خود را از آنان امساك مى كند، همچنانكه خودش فرمود: (و ما اصابكم منمصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير) كه به حكم اين آيه شريفه نيزاعمال انسانها در نزول آنچه بر سر آدمى نازل مى شود و آنچه از مصائب كه به وى روىمى آورد دخالت دارند، و نيز مى فرمايد: (ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك منسيئة فمن نفسك ).
علاوه بر اين ، خداى سبحان خود مى فرمايد: (و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم ويعفو عن كثير) كه مى رساند از بسيارى از سيئات عفو مى كند و آثار آنها را محو مىسازد، و اين خود دليل است بر اينكه در جانب شرم لازمه اى مياناعمال انسان و آثار سوء خارجى نيست . بخلاف جانب خير كه ميان آن و آثار حسنه اشملازمه هست ، همچنانكه در نظير آيه (ذلك بان اللّه لم يك مغيرا نعمه انعمها على قوم حتىيغيروا ما بانفسهم ) فرموده خداوند آثار نيك كارهاى نيك را از بين نمى برد.
سپس اين موضوع را با ذكر ريشه اساسى مساءله ، روشنتر مى سازد و مى گويد:(اينها همه به خاطر آن است كه خداوند هر نعمت و موهبتى را به قوم و ملتى ببخشدهيچگاه آنرا دگرگون نمى سازد مگر اينكه خود آن جمعيت دگرگون شوند و تغييريابند) (ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم ).
ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمه انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم ...
و نيز در سوره انفال مى فرمايد: (ذلك بان اللّه لم يك مغيرا نعمه انعمها على قوم حتىيغيروا ما بانفسهم ).
يكى ديگر از احكام اعمال اين است كه بين اعمال انسان و حوادثى كه رخ مى دهد ارتباط هست، البته منظور ما از اعمال تنها حركات و سكنات خارجيه اى است كه عنوان حسنه و سيئهدارند، نه حركات و سكناتى كه آثار هر جسم طبيعى است ، به آيات زير توجهفرمائيد: (و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثيران اللّه لا يغير مابقوم ، حتى يغيروا ما بانفسهم و اذااراد اللّه بقوم سوء فلا مردله ) (ذلك بان الله لميك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم ) و اين آيات ظاهر در اين است كهميان اعمال و حوادث تا حدى ارتباط هست ، اعمال خير و حوادث خير واعمال بد و حوادث بد.
و اين آيه به يك اعتبار در معناى آيه (ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قومحتى يغيروا ما بانفسهم ) و آيات ديگرى در اين معنا است كه همه بر اين معنا گويا هستندكه يكى از سنتهاى الهى اين است كه نعمت و هدايت خود را بر بنده اش مستمر بگرداند و ازاو سلب نكند، تا خود بنده بخاطر كفران و تعديش موجبات تغيير آن را فراهم آورد، آنوقتاست كه خداى تعالى نعمت و هدايت خود را از او مى گيرد.
پس حسنات كه عبارت شد از امورى كه انسان به حسب طبع خود آن را حسن و محبوب مىداند، از قبيل : عافيت و نعمت و امنيت و آسايش همه از ناحيه خداى سبحان است ، و سيئات كهعبارت شد از امورى كه انسان از آن تنفر دارد ازقبيل : مرض و ذلت و فقر و مسكنت و فتنه و ناامنى ، همه و همه منشاش خود انسانها هستند نهخداى سبحان ، و بنابراين آيه شريفه (قريب المضمون ) به آيه زير است كه مىفرمايد: (ذلك بان اللّه لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما با نفسهم و اناللّه سميع عليم ) و اين معنا كه حسنات مستند به خداى تعالى و سيئات مستند به خلقباشد، منافات ندارد كه از يك نظر كلى هر دو قسم مستند به خداى تعالى باشد كه انشاء اللّه تعالى بيان اين عدم منافات خواهد آمد.
البته هيچ عقل و گوش و چشمى در عمل خود فاسد نمى شود، چون همانطور كه قرآنفرموده : (لا تبديل لخلق الله ) در خلقت خدا تغيير و تبديلى رخ نمى دهد، مگر اينكههمين تغيير و تبديل هم به دست خود خداى تعالى انجام شده و خود از باب خلقت باشد، وليكن آيه شريفه (ذلك بان اللّه لم يك مغيرا نعمه انعمها على قوم حتى يغيروا مابانفسهم ) صريحا اعلام مى دارد به اينكه خداى تعالى نعمتى را كه به قومى داده پسنمى گيرد، مگر آنكه خود آنان باعث زوال و دگرگونى آن شوند.