[ویکی الکتاب] معنی أَنظُرْ: تا نگاه کنم (چون جواب شرط جمله قبلی است جزم گرفته) معنی أَنذِرْ: بیم ده-بترسان (در جمله "أَنذِرِ ﭐلنَّاسَ " به دلیل رسیدن دو ساکن به هم حرف "ر"کسره گرفته است) ریشه کلمه: نظر (۱۲۹ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه انظر
در آيات مورد بحث ، نخست ميگويد: هنگامى كه موسى (عليه السلام ) به ميعادگاه ما آمد وپروردگارش با او سخن گفت ، عرض كرد: پروردگارا خود را به من نشان ده تا به توبنگرم (و لما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربهقال رب ارنى انظر اليك ).
تأمّل فی نبات الارض و انظر الی آثار ما صنع الملیک
و اما اشاعره - عمده چيزى كه اين طايفه به آناستدلال مى كردند تنظير در جمله (و لكن انظر الىالجبل فان استقر مكانه فسوف ترينى )، و نيز آيات و رواياتى كه دلالت دارند برامكان رؤ يت در آخرت ، اين طايفه نيز روايات و آيات داله بر عدم امكان راتاءويل مى كردند، همچنانكه در ساير مسائل كلامى همين روش رامعمول مى داشتند، البته بغير از آيات و روايات مزبور، گاه گاهى به ادله ديگرى نيزتمسك مى جستند از آن جمله مى گفتند: هيچ دليلى در دست نيست كه دلالت بر انحصار رؤ يتبصرى در جسمانيات كند و بنابراين چه مانعى دارد بگوييم رؤ يت بصرى به امور غيرمادى نيز تعلق مى گيرد، و خلاصه چشم انسان مجردات را هم مى بيند. و نيزاستدلال كرده اند به اينكه چشم جوهر و عرض را مى بيند، و جز موجود مطلق هيچ جامعىبين جوهر و عرض نيست ، پس وقتى چشم آدمى موجود مطلق را مى بيند صحيح است بگوييمچشم همه چيز را مى بيند هر چند آن چيز موجود مادى جسمانى نبوده باشد.
آرى ، از استدراك (و لكن انظر الى الجبل ) بر مى آيد كه همان تالى فاسد و اثرىكه در تجلى به كوه فرض شده عينا همان اثر در تجلى به موسى هست ، و همچنانكه كوهتاب تجلى خدا را ندارد موسى نيز نمى تواند آن راتحمل كند، به شهادت اينكه وقتى تجلى صورت گرفت كوه از هم پاشيده شد، و اگراين تجلى به موسى مى شد موسى نيز مانند كوه از بين مى رفت . از اينجا به خوبىمعلوم مى شود كه تجلى خداى تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است و تنها اندكاك و از بينرفتن طرف تجلى مانع از اين است كه خداوند خود را تجلى دهد، و اگر اين مانع نبودخداوند خود را براى هر كسى كه شايستگى دارد تجلى مى داد، همچنانكه در روايات بسيارزيادى از طرق ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) دارد كه خداوند سبحان براىاهل بهشت تجلى مى كند، و اهل بهشت در هر روز جمعه به زيارت خداى تعالى موفق مىشوند، و همچنانكه آيه (وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره ) آن را تاءييد مى كند.
حال اگر بگويى : بنابراين نبايد در قيامت دروغى يافت شود، وحال آنكه قرآن تصريح دارد بر اينكه در آنجا نيز دروغ هست ، و مى فرمايد: (و يومنحشرهم جميعا ثم نقول للّذين اشركوا اين شركاوكم الّذين كنتم تزعمون ثمّ لم تكنفتنتهم الاّ ان قالوا و اللّه ربّنا ما كنا مشركين انظر كيف كذبوا على انفسهم ) و نيز مىفرمايد: (يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم علىشى ء الا انهم هم الكاذبون )
ز آن طالب فلکند کز جوهر ملکند انظر الی ملک فی صورت البشری
و در پايان آيه اشاره به روشنى اين دلائل از يك طرف و لجاجت و سرسختى و نادانىآنها در برابر اين دلائل آشكار از طرف ديگر كرده و مى گويد: بنگر چگونهدلائل را به روشنى براى آنها شرح مى دهيم و سپس بنگر چگونه اينها ازقبول حق سرباز ميزنند (انظر كيف نبين لهم الايات ثم انظر انى يؤ فكون)
و به اين دسته روايات اشكالى كرده اند، و آن اين است كه اين روايات با مصونيترسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) از تاثير سحر نمى سازد، و چگونه سحرساحران در آن جناب موثر مى شده با اينكه قرآن كريم مسحور شدن آن جناب را انكارنموده ، فرموده : (و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر كيف ضربوا لكالامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا). ليكن ايناشكال وارد نيست ، براى اينكه منظور مشركين از اينكه آنجناب را مسحور بخوانند، اينبوده كه آن جناب بى عقل و ديوانه است ، آيه شريفه هم اين معنا را رد مى كند، و اماتاثير سحر در اينكه مرضى در بدن آن جناب پديد آيد، و يا اثر ديگرى نظير آن راداشته باشد، هيچ دليلى بر مصونيت آن جناب از چنين تاثيرى در دست نيست .
رویش در پرده بود تا دم موسای عقل ارنی انظر الیک از پی دیدار زد
موسی علیه السلام از راه خود رفت که «ولما جا موسی لمیقا تنا»لاجرم چون گفت «ارنی انظر الیک» بنما تا ببینم گفتند «لن ترانی» ای موسی از راه خود آمدی نبینی ما را. این حدیث بکسی ندهند که از در خود در آید بدان دهند که از خود بدر آید. چنانک مولف گوید. بیت
ملائكه و نشان دادن پروردگارشان از رسول الله (صلى الله عليه و آله ) كردند، وخداى تعالى درباره آنان فرموده : (و قال الذين لا يرجون لقائنا لو لاانزل علينا الملائكه او نرى ربنا لقد استكبروا فى انفسهم و عتوا عتوا كبيرا)و نيزفرموده : (و قالوا ما لهذا الرسول ياكل الطعام و يمشى فى الاسواق لو لاانزل اليه ملك فيكون معه نذيرا او يلقى اليه كنز او تكون له جنهياكل منها و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا، انظر كيف ضربوا لكالامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا) و همچنين آيات زياد ديگرى نظير اينها.
و نيز د ر الدر المنثور است كه حكيم ترمذى در كتاب نوادرالاصول و ابو نعيم در كتاب حليه از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت :رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آيه (رب ارنى انظر اليك ) را تلاوت كردو فرمود: خداى تعالى در جواب موسى فرمود:
ما المسيح ابن مريم إ لا رسول قد خلت من قبلهالرسل و أ مه صديقة كانا يأ كلان الطعام انظر كيف نبين لهم الايت ثم انظر أ نى يؤ فكون(75)
از او ابد پدید تواند شد از ازل او گفت با کلیم که انظر الی الجبل
حقیقت- واصل کامل در وقت استغراق مقام معرفت اگر به علم پردازد، که از رهگذر حواس داخلی و خارجی حاصل میشود، محجوب گردد: لن ترانی ولاکن انظر الی الجبل.
پس لازم نيست كه خداى سبحان قبل از اين هم اين صفات را داشته باشد، و ذات او از اين جهتتمام باشد، بر خلاف علم و قدرت و حيات كه صفات ذاتند، و بدون آنها ذات ، تماميتندارد، و چگونه مى توان گفت ، بين صفات ذات و صفاتافعال ، كه صفاتى بعد از تماميت ذات و چه بساقبل از انطباق بر زمان است ، فرقى نيست ؟، با اينكه خود خداى تعالى در آيات زيرپاره اى از صفات و افعال خود را زمانى دانسته و مى فرمايد: (و لما جاء موسى لميقاتناو كلمه ربه قال رب ارنى انظر اليك قال لن ترانى ) بعد از آنكه موسى به ميقات ماو پروردگارش با او سخن گفت ، وى گفت : پروردگارا خودت را به من نشان بده ، تابه سوى تو نظر كنم ، گفت : هرگز مرا نخواهى ديد.
و گفت: ننگترین زندانها همنشینی با نااهلست. و چون وقت وفاتش رسید خواهرش گوید سر بر کنار من داشت، چشم باز کرد و گفت: درهای آسمانها گشاده است و بهشت آراسته و بر ما جلوه میکنند که: یا باعلی ما ترا بجائی رسانیدیم که هرگز در خاطر تو نگذشته است. و حوران نثارها میکنند و اشتیاق مینمایند و این دل ما میگوید: بحقک لا انظر لغیرک. عمری دراز در انتظار کاری بسر بردیم برگ آن نیست که بازگردیم بر شوتی والسلام.