انطالیه

معنی کلمه انطالیه در لغت نامه دهخدا

انطالیه. [ اَ ی َ / ی ِ ] ( اِخ ) تکه. شهری در ترکیه ، در کیلیکه ( قدیم ) و از شهرهای معروف روم شرقی ، واقع در ساحل مدیترانه نزدیک خلیج قسطنطنیه ، دارای 27هزار جمعیت و صنایع نساجی و غذایی. ( از فرهنگ فارسی معین ، اعلام ) ( از لاروس ).

جملاتی از کاربرد کلمه انطالیه

آخر در دنیا شب و روز فراغت و آسایش می‌طلبی و حصول آن در دنیا ممکن نیست و مع‌هذا یک لحظه بی‌طلب نیستی، راحتی نیز که در دنیا می‌یابی همچون برقی است که می‌گذرد و قرار نمی‌گیرد و آنگه کدام برق؟! برقی پر تگرگی پر باران پر برف پر محنت. مثلاً کسی عزم انطالیه کرده است و سوی قیصریّه می‌رود، امید دارد که به انطالیه رسد و سعی را ترک نمی‌کند مع‌انه که ممکن نیست که ازین راه به انطالیه رسد اِلّا آنک به راه انطالیه می‌رود اگرچه لنگ است و ضعیف است اما هم برسد، چون منتهای راه اینست، چون کار دنیا بی‌رنج میسر نمی‌شود و کار آخرت همچنین، باری این رنج را سوی آخرت صرف کن تا ضایع نباشد. تو می‌گویی که ای محمّد دین ما را بستان که من نمی‌آسایم؟! دین ما کسی را کی رها کند تا او را به مقصود نرساند؟!